تکپارتی
تکپارتی
نیکی
وقتی روز تودشه
ویو ا.ت
امروز روز تولد دوست پسرم نیکیه میخام سوپرایزش کنم بخاطر همین میخام برم بیرون و واسش یه کادوی خوشگل بگیرم
رفتی بیرون و دنبال مغازه های لباس میگشتی که یهو دستت توسط فردی گرفته شد و چشمات سیاهی رفت...
۲ روز بعد
چشمات رو تو بیمارستان باز کردی گیج بودی و به اطرافت نگاه میکردی که نیکی رو دیدی که از شدت گریه چشماش قرمز شده بود
با بی حالی از پرسیدی: اینجا کجاست چی شده به من؟
- عشقم حالت خوبه؟ درد که نداری؟
ا.ت: آره خوبم نه درد ندارم آییی چرا دارم
- قول میدم پیداشون کنم
ا.ت: کیا رو؟
نیکی: همونایی که بهت تجا.وز کردن
ا.ت: وات؟
نیکی: تو اصلا بهم جواب بده چرا بدون اینکه به من بگی رفتی بیرون؟
ا.ت: میخواستم برا تولدت سوپرایزت کنم که به باد رفتم 😂
نیکی: نخند مگه خنده داره؟ 😂
هر دوتاتون زدین زیر خنده که گوشی نیکی زنگ خورد آره درسته پلیس بود! اون کسایی که بهت تجا.وز کرده بودن رو گرفته بودن ا.ت که با شنیدن این خیلی راحت تر از قبل شده بود به پلیس گفت: میشه اون ها رو ببینم؟
که پلیس در جواب گفت: بله میتونید ببینید بعد تلفن رو قطع کرد
نیکی ازت پرسید چرا میخای ببینیشون؟ تو هم در جواب گفتی کار دارم باهاشون
فردای اون روز
ا.ت رفت و دو تا سیلی به هر دوتاشون خوابوند و اونها پرده ی گوششون رو از دست دادن(نتیجه میگیریم که با ا.ت در نیوفتید با تشکر)
تمام کیا تولدشون با نیکی تو یه ماهه؟
اول از همه بگم خودم 😂
تولد من ۴ روز بعد از تولد نیکیه ❤
یه لایک کن دیگه ما داریم اینجا زحمت میکشیم 😑
نیکی
وقتی روز تودشه
ویو ا.ت
امروز روز تولد دوست پسرم نیکیه میخام سوپرایزش کنم بخاطر همین میخام برم بیرون و واسش یه کادوی خوشگل بگیرم
رفتی بیرون و دنبال مغازه های لباس میگشتی که یهو دستت توسط فردی گرفته شد و چشمات سیاهی رفت...
۲ روز بعد
چشمات رو تو بیمارستان باز کردی گیج بودی و به اطرافت نگاه میکردی که نیکی رو دیدی که از شدت گریه چشماش قرمز شده بود
با بی حالی از پرسیدی: اینجا کجاست چی شده به من؟
- عشقم حالت خوبه؟ درد که نداری؟
ا.ت: آره خوبم نه درد ندارم آییی چرا دارم
- قول میدم پیداشون کنم
ا.ت: کیا رو؟
نیکی: همونایی که بهت تجا.وز کردن
ا.ت: وات؟
نیکی: تو اصلا بهم جواب بده چرا بدون اینکه به من بگی رفتی بیرون؟
ا.ت: میخواستم برا تولدت سوپرایزت کنم که به باد رفتم 😂
نیکی: نخند مگه خنده داره؟ 😂
هر دوتاتون زدین زیر خنده که گوشی نیکی زنگ خورد آره درسته پلیس بود! اون کسایی که بهت تجا.وز کرده بودن رو گرفته بودن ا.ت که با شنیدن این خیلی راحت تر از قبل شده بود به پلیس گفت: میشه اون ها رو ببینم؟
که پلیس در جواب گفت: بله میتونید ببینید بعد تلفن رو قطع کرد
نیکی ازت پرسید چرا میخای ببینیشون؟ تو هم در جواب گفتی کار دارم باهاشون
فردای اون روز
ا.ت رفت و دو تا سیلی به هر دوتاشون خوابوند و اونها پرده ی گوششون رو از دست دادن(نتیجه میگیریم که با ا.ت در نیوفتید با تشکر)
تمام کیا تولدشون با نیکی تو یه ماهه؟
اول از همه بگم خودم 😂
تولد من ۴ روز بعد از تولد نیکیه ❤
یه لایک کن دیگه ما داریم اینجا زحمت میکشیم 😑
۴.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.