سوم شخص
سوم شخص
پوک عمیقی به سیگارم زدم و دادم بیرون
پس چند تا بچه فسقلی میخوان من و بدن دست پلیس
آخ آرام آرام
خوب شد شناختمت
دخترعموم خیلی دل و جرعت دار شده
البته بود ولی خب....بیشتر شده
عکسارو پرت کردم روی میز
و سیگارم و انداختم رو زمین
ارشان : خب میخوای چیکار کنی ؟ برنامه چیه؟
پوزخندی زدم و گفتم : بزار یکاری کنیم فکر کنن داریم به ساز اونا میرقصیم
ارشان : بعد این که گرفتیمشون چطور ؟
من : همشون و نگه میداری تو انبار خوراک سگا و نگهبانا ولی....
ارشان : ولی....؟
من : آرام و میاری پیش خودم
ارشان : چرا انقدر برات مهمه ؟
من : این دختر از اولی که متولد شد برای خودم بود و هست
الان لجبازی میکنه ولی نمیدونه چه برنامه هایی براش دارم
ارشان : با سیما [عنکبوت ]چیکار کنیم ؟
من : بگو وارد عمل شه دیگه دور دور اونه
ارشان : پس خبر میدم
و از در رفت بیرون
تازه بازی شروع شده
پوک عمیقی به سیگارم زدم و دادم بیرون
پس چند تا بچه فسقلی میخوان من و بدن دست پلیس
آخ آرام آرام
خوب شد شناختمت
دخترعموم خیلی دل و جرعت دار شده
البته بود ولی خب....بیشتر شده
عکسارو پرت کردم روی میز
و سیگارم و انداختم رو زمین
ارشان : خب میخوای چیکار کنی ؟ برنامه چیه؟
پوزخندی زدم و گفتم : بزار یکاری کنیم فکر کنن داریم به ساز اونا میرقصیم
ارشان : بعد این که گرفتیمشون چطور ؟
من : همشون و نگه میداری تو انبار خوراک سگا و نگهبانا ولی....
ارشان : ولی....؟
من : آرام و میاری پیش خودم
ارشان : چرا انقدر برات مهمه ؟
من : این دختر از اولی که متولد شد برای خودم بود و هست
الان لجبازی میکنه ولی نمیدونه چه برنامه هایی براش دارم
ارشان : با سیما [عنکبوت ]چیکار کنیم ؟
من : بگو وارد عمل شه دیگه دور دور اونه
ارشان : پس خبر میدم
و از در رفت بیرون
تازه بازی شروع شده
۹۸۲
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.