سناریو
سناریو
درخواستی
به عنوان عضو هشتم وقتی توی بچگی توی مبارزه کتفت آسیب میبینه و دیگه نمیتونی پشتک بزنی و وقتی اعضا توی کنسرت پشتک میزنن تو میپیچونی و پشتک نمیزنی و تو میگرن شدید داری و دوست صمیمیت همه ی اینهارو به اعضا میگه ( به به اصلا طولانی تر از این برید پیدا کنید به به 😂 )
( اسم دوست صمیمی آت هانا هست )
نامجون 🐨 : هانا داری جدی میگی دروغ که نمیگی اره
هانا : وا مگه تا حالا دیدی من دروغ بگم
نامجون : ام نه ولی چرا خودش بهم نگف آخه ات الان من چه گوهی بخورم خب چرا زودتر نگفتییییییییییییییییی ( گریه_ نگران )
جین 🦙 : اینارو داری با جدیت کامل میگی دیگه اره
هانا : اره
جین : وایسا وایسا وایسا وایسا الان که فکر میکنم اره ما هر وقت میخواستیم پشتک بزنیم ات میرفت یه گوشه ی صحنه وایمیساد و پشتک نمیزد پس بگوووووو اخی بمیرم برات که نگفتی و نمیخواستی مارو نگران کنی ( گریه )
یونگی 🐱 : ای وای حالا چه خاکی به سرم کنم حتما خیلی الان درد میکنه ای آی ای
هانا : خب خب باشه حالا تو از کجا میدونی که آنقدر درد داره ؟
یونگی : من خودم تو تصادف شونم آسیب دید پس میفهمم چه دردی رو الان داره تحمل میکنه
جیهوپ 🐿️ : ای خدا مرگم بده خاک بر سرم کنن حالا چه گلی به سرم بمالم ای خداااااااااااااااااااااااایاااااااااااااااااااااا ات خب چرا به ما نگفتی ما تورو درک میکنیم ای خاک بر سرم که تا الان نفهمیدم ( خداااااااااااااا نکنه 😃😃 )
جیمین 🐥 : جدی میگی چون منم به این شک افتاده بودم که ات یه چیزیش هست چون ات راست دسته اما همیشه کار هاشو با اون دست انجام میده هر وقتم که میخواستم شونه هاشو ماساژ بدم میگفت نه درد میگیره و بلند میشد و میرفت
تهیونگ 🐻 : راست میگی ؟
هانا : اره دیگه نپس مرض دارم دارم دروغ میگم
تهیونگ : پس چرا نشستی پاشو پاشو بریم ات رو ببریم بیمارستان
هانا : راست میگیا
جونگ کوک 🐰 : قبل از اینکه هانا حرف هاش تموم بشه مثل پلنگ سوییچ ماشین رو برداشت و رفت
هانا : پس من چیییییییییییییییییییی
( برای این سناریو دو ساعت روی فکر بودم وزحمت های زیادی کشیدم پس لایکو بزن )
ممنون میشم لایک کنید و نظرتون رو بگید ❤️ 🍄
ادمین : کیم سوری ✨ ✨
درخواستی
به عنوان عضو هشتم وقتی توی بچگی توی مبارزه کتفت آسیب میبینه و دیگه نمیتونی پشتک بزنی و وقتی اعضا توی کنسرت پشتک میزنن تو میپیچونی و پشتک نمیزنی و تو میگرن شدید داری و دوست صمیمیت همه ی اینهارو به اعضا میگه ( به به اصلا طولانی تر از این برید پیدا کنید به به 😂 )
( اسم دوست صمیمی آت هانا هست )
نامجون 🐨 : هانا داری جدی میگی دروغ که نمیگی اره
هانا : وا مگه تا حالا دیدی من دروغ بگم
نامجون : ام نه ولی چرا خودش بهم نگف آخه ات الان من چه گوهی بخورم خب چرا زودتر نگفتییییییییییییییییی ( گریه_ نگران )
جین 🦙 : اینارو داری با جدیت کامل میگی دیگه اره
هانا : اره
جین : وایسا وایسا وایسا وایسا الان که فکر میکنم اره ما هر وقت میخواستیم پشتک بزنیم ات میرفت یه گوشه ی صحنه وایمیساد و پشتک نمیزد پس بگوووووو اخی بمیرم برات که نگفتی و نمیخواستی مارو نگران کنی ( گریه )
یونگی 🐱 : ای وای حالا چه خاکی به سرم کنم حتما خیلی الان درد میکنه ای آی ای
هانا : خب خب باشه حالا تو از کجا میدونی که آنقدر درد داره ؟
یونگی : من خودم تو تصادف شونم آسیب دید پس میفهمم چه دردی رو الان داره تحمل میکنه
جیهوپ 🐿️ : ای خدا مرگم بده خاک بر سرم کنن حالا چه گلی به سرم بمالم ای خداااااااااااااااااااااااایاااااااااااااااااااااا ات خب چرا به ما نگفتی ما تورو درک میکنیم ای خاک بر سرم که تا الان نفهمیدم ( خداااااااااااااا نکنه 😃😃 )
جیمین 🐥 : جدی میگی چون منم به این شک افتاده بودم که ات یه چیزیش هست چون ات راست دسته اما همیشه کار هاشو با اون دست انجام میده هر وقتم که میخواستم شونه هاشو ماساژ بدم میگفت نه درد میگیره و بلند میشد و میرفت
تهیونگ 🐻 : راست میگی ؟
هانا : اره دیگه نپس مرض دارم دارم دروغ میگم
تهیونگ : پس چرا نشستی پاشو پاشو بریم ات رو ببریم بیمارستان
هانا : راست میگیا
جونگ کوک 🐰 : قبل از اینکه هانا حرف هاش تموم بشه مثل پلنگ سوییچ ماشین رو برداشت و رفت
هانا : پس من چیییییییییییییییییییی
( برای این سناریو دو ساعت روی فکر بودم وزحمت های زیادی کشیدم پس لایکو بزن )
ممنون میشم لایک کنید و نظرتون رو بگید ❤️ 🍄
ادمین : کیم سوری ✨ ✨
۴.۲k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.