بدون تو نمیتونم. پارت20
ویو ات
صبح با درد خیلی شدیدی بیدار شدم نمیتونستم تکون بخورم وقتی تکون میخوردم خیلی دردم بیشتر میشد. تو بغل کوک خوابیده بودم...
ات: ایییی... کوکی
کوک:...
ات: کوکیییییی
کوک.....
ات: کوووووکییییییییی
کوک: چیشدهههههه زلزلههعع ات چیشدددد بورامو دوست ندارمم چیشدههه من نبودمممم(بچم سکته کرد)
ات: چیزییی نشدههههه ارومممم....
کوک: چرا بیدارم کردییی
ات: دلمم...
کوک: درد میکنه؟
ات: آله
کوک: اشکالی نداره فداتشم طبیعیه
کوک رفت وانو پر اب کرد و امادش کرد بعد اتو براید برد تو وان
ات: ایییی
کوک خودشم لباساشو دراورد رفت تو وان و ات رو پاهاش بود و دلشو ماساژ میداد
کوک: بهتری؟
ات: اره
کارارو کردن و اومدن بیرون
ات یه لباس، لباس که چه عرض کنم نیم تنه و شرتک پوشید(عکسش هس)
کوکم که یه لباس عادیی
رفتن پایین و شروع کردن به صبحونه درست کردن و خوردن..
یهو تلفن کوک زنگ میخوره
جیمین: سلام داداش
کوک: سلااام
جیمین: میگم بچه ها نیستن فقط ماها هستیم چهارتایی بریم دور دور؟
کوک: عاممم.. بزار به ات بگم... ات بریم با حیمین اینا دور دور؟
ات: ارههه
کوک: ما میایم داداش
جیمین: باش بای
کوک: بای
ات: اخجونننن
کوک: جیمینو دوست داری؟
ات: هم جیمین هم لونا
کوک: من چی؟
ات: تو تاجججج سریییی، عشقمییییسی
کوک: به بههه..اوه اوه اماده شوو...
ات: چرا؟
کوک: بریم بیرون
ات: هاا... باشه حالا
کوک: میخای با لبلس تنت بیای؟
ات: ارهههع
کوک: وایی ات اماده شووو
ات: اوکیی
ات رفت اماده بشه...
صبح با درد خیلی شدیدی بیدار شدم نمیتونستم تکون بخورم وقتی تکون میخوردم خیلی دردم بیشتر میشد. تو بغل کوک خوابیده بودم...
ات: ایییی... کوکی
کوک:...
ات: کوکیییییی
کوک.....
ات: کوووووکییییییییی
کوک: چیشدهههههه زلزلههعع ات چیشدددد بورامو دوست ندارمم چیشدههه من نبودمممم(بچم سکته کرد)
ات: چیزییی نشدههههه ارومممم....
کوک: چرا بیدارم کردییی
ات: دلمم...
کوک: درد میکنه؟
ات: آله
کوک: اشکالی نداره فداتشم طبیعیه
کوک رفت وانو پر اب کرد و امادش کرد بعد اتو براید برد تو وان
ات: ایییی
کوک خودشم لباساشو دراورد رفت تو وان و ات رو پاهاش بود و دلشو ماساژ میداد
کوک: بهتری؟
ات: اره
کارارو کردن و اومدن بیرون
ات یه لباس، لباس که چه عرض کنم نیم تنه و شرتک پوشید(عکسش هس)
کوکم که یه لباس عادیی
رفتن پایین و شروع کردن به صبحونه درست کردن و خوردن..
یهو تلفن کوک زنگ میخوره
جیمین: سلام داداش
کوک: سلااام
جیمین: میگم بچه ها نیستن فقط ماها هستیم چهارتایی بریم دور دور؟
کوک: عاممم.. بزار به ات بگم... ات بریم با حیمین اینا دور دور؟
ات: ارههه
کوک: ما میایم داداش
جیمین: باش بای
کوک: بای
ات: اخجونننن
کوک: جیمینو دوست داری؟
ات: هم جیمین هم لونا
کوک: من چی؟
ات: تو تاجججج سریییی، عشقمییییسی
کوک: به بههه..اوه اوه اماده شوو...
ات: چرا؟
کوک: بریم بیرون
ات: هاا... باشه حالا
کوک: میخای با لبلس تنت بیای؟
ات: ارهههع
کوک: وایی ات اماده شووو
ات: اوکیی
ات رفت اماده بشه...
۵.۹k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.