پارت۶
پارت۶
ب شوگا:عام چیزه...
ب ا.ت:من به شوگا اعتماد دارم
برگام حالا چیکار کنم تنها فقط بابای شوگا شانسم بود که اونم بر باد رفت
ا.ت:عام چیزه من خودم میرم
م ا.ت:چه اشکالی داره با شوگا بری؟
م ا.ت:تازه ماشینت کجاست هرچی نگاه میکنم نیست
ا.ت:عاهان ماشینم چیز شده بدنه ماشینم خش افتاد دادم درستش کنن
شوگا:بخاطره یه خش؟
ا.ت:هان؟عا اره من رو ماشینم حساسم
یه پوزخند صدا دار زد
اروم تو گوشش گفتم
ا.ت:اشکال نداره پرنسس منم دارم برات
شوگا:فعلا من دارم
یهو گفت
شوگا:اتفاقا تویه یک کلاسم هستیم
ب ا.ت:واقعا؟پس چه چیزی از این بهتر
به اقای مین یه نگاه انداختم با چشماش اروم بستو دوباره باز کرد (منظورش از این کار این بود که نگران نباش)
ا.ت:ب.باشه فقط من باید اماده بشم
شوگا:اشکال نداره
ا.ت:تو نمیخوای اماده بشی؟
شوگا:نیازی نیست مدرسه بهم گیر نمیده
ا.ت:پس منتظر بمون*لبخند
ا.ت:اقای مین نگران نباشید شوگا پسره خوبیه من بهش اعتماد دارم
ب ا.ت:شوگا؟
ا.ت:اره ما بهش میگیم شوگا
ب ا.ت:پس حتما خیلی باهم صمیمین
ا.ت:چه جورم
ا.ت:خب من رفتم از صبحانتون لذت ببرین
رفتم بالا لباس فرممو پپشیدم
از شانسی که من داشتم هیچ بنی بشری نداشت کدوم ادمی فکر میکرد اینجوری بشه هوم؟بابا و اقای مین باهم دوست باشن این از همچی برام جالب تر بود کنکاو بودم بدونم بابا چجوری میشناستش
بیخیال شدمو
رفتم پایین
ا.ت:من اماده ام
شوگا:بریم؟*خنده ملیح
ا.ت:اوهوم
رفتم سمت در
ب شوگا:مراقب خودتون باشید
ا.ت:شماهم همینطور
درو باز کردم رفتم بیرون شوگاهم اومد بیرونو درو بست
ا.ت:خب پرنسس دارم دنبال یه ماشینه صورتی میگردم ولی نیست
شوگا:مسخره بازیو تموم کن
رفت سمت یه ماشین بدون سقف
ا.ت:ماشینه جدیدته؟
ا.ت:مبارکه
یه خنده صدا دار زد
شوگا: ممنون
سوار ماشین شد
ا.ت:یه دیقه صبر کن
رفتم تو گلا کفیه کفشم گلی شد
در ماشینشو باز
شوگا:جرعت داری اینکارو بکن
ات:با کمال میل
نشستم تو ماشینش
ماشینش گلی شد
شوگا:تو...
ا.ت: دستت بهم بخوره بابات از ارث محرومت میکنه ها گفته باشم
ماشینو روشن
شوگا:برام مهم نیست
ا.ت:دیروز که اینطور نبود
شوگا:نمیخوام صحبت کنم
ا.ت:خب نکن کسی مجبورت نکرده
فقط منو یه بقل پیاده کن نمیخوام بچه های به کشتن بدم
شوگا:به همین خیال باش
ا.ت:ببینم سعی داری چیکار کنی
ات:ببین همون اول ما باهم صافو صوف کردیم همه چیو ولی تو باز شروع کردی نمیدونم رو پله ها چی ریختی (که اونجوری سر خوردم)*این تیکشو با داد گفت
ا.ت: منم کارمو کردم دیگه بی حسابه بی حساب شدیم
شوگا: بحس ما بحس حساب نیست بحس ادم شدن توعه
ا.ت:ادم شدن من؟خودت چی اگه تو منو میخوای ادم کنی منم تورو ادم میکنم فهمیدی؟
ب شوگا:عام چیزه...
ب ا.ت:من به شوگا اعتماد دارم
برگام حالا چیکار کنم تنها فقط بابای شوگا شانسم بود که اونم بر باد رفت
ا.ت:عام چیزه من خودم میرم
م ا.ت:چه اشکالی داره با شوگا بری؟
م ا.ت:تازه ماشینت کجاست هرچی نگاه میکنم نیست
ا.ت:عاهان ماشینم چیز شده بدنه ماشینم خش افتاد دادم درستش کنن
شوگا:بخاطره یه خش؟
ا.ت:هان؟عا اره من رو ماشینم حساسم
یه پوزخند صدا دار زد
اروم تو گوشش گفتم
ا.ت:اشکال نداره پرنسس منم دارم برات
شوگا:فعلا من دارم
یهو گفت
شوگا:اتفاقا تویه یک کلاسم هستیم
ب ا.ت:واقعا؟پس چه چیزی از این بهتر
به اقای مین یه نگاه انداختم با چشماش اروم بستو دوباره باز کرد (منظورش از این کار این بود که نگران نباش)
ا.ت:ب.باشه فقط من باید اماده بشم
شوگا:اشکال نداره
ا.ت:تو نمیخوای اماده بشی؟
شوگا:نیازی نیست مدرسه بهم گیر نمیده
ا.ت:پس منتظر بمون*لبخند
ا.ت:اقای مین نگران نباشید شوگا پسره خوبیه من بهش اعتماد دارم
ب ا.ت:شوگا؟
ا.ت:اره ما بهش میگیم شوگا
ب ا.ت:پس حتما خیلی باهم صمیمین
ا.ت:چه جورم
ا.ت:خب من رفتم از صبحانتون لذت ببرین
رفتم بالا لباس فرممو پپشیدم
از شانسی که من داشتم هیچ بنی بشری نداشت کدوم ادمی فکر میکرد اینجوری بشه هوم؟بابا و اقای مین باهم دوست باشن این از همچی برام جالب تر بود کنکاو بودم بدونم بابا چجوری میشناستش
بیخیال شدمو
رفتم پایین
ا.ت:من اماده ام
شوگا:بریم؟*خنده ملیح
ا.ت:اوهوم
رفتم سمت در
ب شوگا:مراقب خودتون باشید
ا.ت:شماهم همینطور
درو باز کردم رفتم بیرون شوگاهم اومد بیرونو درو بست
ا.ت:خب پرنسس دارم دنبال یه ماشینه صورتی میگردم ولی نیست
شوگا:مسخره بازیو تموم کن
رفت سمت یه ماشین بدون سقف
ا.ت:ماشینه جدیدته؟
ا.ت:مبارکه
یه خنده صدا دار زد
شوگا: ممنون
سوار ماشین شد
ا.ت:یه دیقه صبر کن
رفتم تو گلا کفیه کفشم گلی شد
در ماشینشو باز
شوگا:جرعت داری اینکارو بکن
ات:با کمال میل
نشستم تو ماشینش
ماشینش گلی شد
شوگا:تو...
ا.ت: دستت بهم بخوره بابات از ارث محرومت میکنه ها گفته باشم
ماشینو روشن
شوگا:برام مهم نیست
ا.ت:دیروز که اینطور نبود
شوگا:نمیخوام صحبت کنم
ا.ت:خب نکن کسی مجبورت نکرده
فقط منو یه بقل پیاده کن نمیخوام بچه های به کشتن بدم
شوگا:به همین خیال باش
ا.ت:ببینم سعی داری چیکار کنی
ات:ببین همون اول ما باهم صافو صوف کردیم همه چیو ولی تو باز شروع کردی نمیدونم رو پله ها چی ریختی (که اونجوری سر خوردم)*این تیکشو با داد گفت
ا.ت: منم کارمو کردم دیگه بی حسابه بی حساب شدیم
شوگا: بحس ما بحس حساب نیست بحس ادم شدن توعه
ا.ت:ادم شدن من؟خودت چی اگه تو منو میخوای ادم کنی منم تورو ادم میکنم فهمیدی؟
۲.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.