Fic Angel in Satan's Void P¹⁶
جین: جیمین غلط کردم ببخشید ایی ولم کن ناقصم کردی بچه
جیمین: نه این اشتباهت قابل بخششه بزار یه بشکن بزنم تا با خاک یکسان شی 1...... 2.
جین: هیییی چکار میکنی مگه من چی گفتم فقط یه شوخی ساده کرده
جیمین: اینننن الانننن شوخییی سادهههه بود آرههه اگه همونجا میکشتمت این شوخییی نبود دیگه نبینم درباره اون دختر شوخی کنی فهمیدی
جین: هه نمایش خوبی بود ولی نمیشه کاری کنی باهام یادت رفته قدرتمامون در یک سطحه ولی اگه پدرم بمیره من جای اونو میگیرم و قدرتم بیشتر از تو میشه میفهمی که چی میگم آره میدونی چرا جانشین پدرت نشدی چون من نزاشتم بشی اون وقت چرا برای اینکه تو خطر بودی و دشنمای پدرت هر لحظه به فکر اسیب زدن به تو بودن وهیچکس نمیتونست نجاتت بده و منم نمیخوام جانشین پدرم بشم بجز یه نفر که اون کوک هست که نه تو خطره و توانایی اینو داره جانشین بشه جیمین تو دیگه اون آدم سرد بی روح و خشن قبلا نیستی تغییر کردی چرا بخاطر این دختر
جیمین: خوبه خودت میگی تغییر کردم همه تغییر میکنن اینطور نیست که تا ابد تو همون باطن پوست خودشون باشن هم انسان ها و همت موجودات یه روز تغییر میکنن منم با عشق این دختر تغییر کردم(هیی جیمینی الان من گریه کنم بخاطر سخن رانی زیبات یا خوشحال باشم 🤧❤️🩹)
جین: میدونم همه تغییر میکن خود منم تغییر کردم ولی این موقعیت تو این سالها اصلا برات پیش نیومده چطور ش.....
جیمین: خودمم نمیدونم جین ولی اگه یه روز نباشه من نابود میشم(اوپا جان بزار حداقل یک ماهی بگذره از همین الان دست بکار شدی موچی جون 😂🤦🏻♀️🤌🏻)
جین: اووو پسررر ما عاشققق شدههههه
جیمین: هیسسس جینن یواش چخبرته آروم هنوز عوض نشدی مثل قبلا تا یه حرف میزدم بلند بلند میگی تا همه خبردا ش....
پرستار: ببخشید اقای دکتر خانم ات بهوش اومدم نمیخواین چکاپ شون کنید
جین: اوو باشه تو برو من الان من هوی کجا وایستا همینجا یا برو یه گلی چیزی بگیر بیار شرینیمونو بده بعد مثل جغد بی سرو پاه راتو کج کن برو اوکی
جیمین: اها باشه رفتم مواظبش باشی تا من میام اوکی لو بدی میکشمت میدونی که مثل سایه پشت سرتم همه چیو هم میبینم هم میشنوم
جین: چشم عقاب تیز بین مثل اینکه خودم تا اینکه بیای بوتو حس میکنم اگه بیای که نمیگم اگه خبری ازت نشد صدرصد میگم شک نکن
جیمین: 😑
جین: باشه بابا نمیگم نمیخوایییی بریییی برو دیگهههه
جیمین: باشه بابا رفتم حرص نخور
(ویو/ات)
با سردرد شدید بیدار شدم چشام تار میدید نمیتونستم ببینم جایی رو ولی وقتی چشامو بازو بسته کردم چندبار بعد همه چی برام واضح شد وقتی صورتمو طرف پنجره کردم صدای در شنیدم که یک نفر اومد تو(پایان/ویو ات)
جین: سلام خوبی خانوم ات میبینم بهوش اومدید الان بهترین
ات: سلام بله یکم بهترم ببخشید اون اقایی که منو اورد کجا هستن الان(فکر کنم رفته اون دنیا همه چیو فراموش کرده)
جین: مگه شما دوتا همو نمیشناسین منو بگو فکر کردم باهمین نگو حتی همو نمیشناسین اسم اون جیمین اسم منم جین پسر عموی جینم
ات: اها فهمیدم خوشبختم از آشناییتون الان کجا هستن اقای جیمین (فکر کنم یه چیزی زده تو اون دنیا آره)
جین: اقای جیمین؟؟
ات: مگه نگفتی اسمش جیمینه
جین: آره گفتم ولی توقع نداشتم اینطوری صداش کنی فکر کردم جیمین صداش میکنی نه اقای جیمین
ات: هه اون منو زندانیه کرده خونش کتکم میزده بعد باهاش خوبم رفتار کنم من دیگه شخصی به این اسم نمیشناسم ودیگه نمیخوام ببینمش
جین: ات ببین اون واقعا عاشقته اون بدون تو نابود میشه نزاز برای دومین بار نابود بشه اونم بارفتن تو جیمین قبلا اینطوری نبوده خیلی سرد بی رحم بوده ولی از وقتی که تو اونذی عوض شده مطمئنم اگه تو بهش محبت کنی و دوسش داشته باشه حتی نمیزاره کسی بهت بی احترامی یا حرفی بزنه دنیارو به پات می ریزه
ات: برای چی برای دومین بار مگه قبلا چیشده؟
جین: جیمین پدرو مادرشو از دست داده دشمنای پدرش اونو کشتن جلوی چشمش واز همون روز جیمین خوشحال کیوت تبدیل به خشن ترین و بی رحم ترین شیطان تبدیل شد که انتقام پدرو مادرشو بگیره
ات: اوو واقعا متاسفم حتما خیلی سختی کشیده آره
جیمین: آره خیلی ولی از الان وقتی تو پیشمی هرگز سختی نمیکشم و ازت سیر نمیشم و واقعا عاشقتم ات من دوست دارم
جین: هی بچه چطوری اومدی که نتونستم بوتو حس کنم
جیمین: آره دیگه ما اینیم اگه تمرکز میکردی و دقت داشتی چندبار نزدیک بود خفت کنم ولی نکردم
ات:.......
دستامممم شکستتتتت به بنگتن حمایت کنید دیگه ☘️🤍
جیمین: نه این اشتباهت قابل بخششه بزار یه بشکن بزنم تا با خاک یکسان شی 1...... 2.
جین: هیییی چکار میکنی مگه من چی گفتم فقط یه شوخی ساده کرده
جیمین: اینننن الانننن شوخییی سادهههه بود آرههه اگه همونجا میکشتمت این شوخییی نبود دیگه نبینم درباره اون دختر شوخی کنی فهمیدی
جین: هه نمایش خوبی بود ولی نمیشه کاری کنی باهام یادت رفته قدرتمامون در یک سطحه ولی اگه پدرم بمیره من جای اونو میگیرم و قدرتم بیشتر از تو میشه میفهمی که چی میگم آره میدونی چرا جانشین پدرت نشدی چون من نزاشتم بشی اون وقت چرا برای اینکه تو خطر بودی و دشنمای پدرت هر لحظه به فکر اسیب زدن به تو بودن وهیچکس نمیتونست نجاتت بده و منم نمیخوام جانشین پدرم بشم بجز یه نفر که اون کوک هست که نه تو خطره و توانایی اینو داره جانشین بشه جیمین تو دیگه اون آدم سرد بی روح و خشن قبلا نیستی تغییر کردی چرا بخاطر این دختر
جیمین: خوبه خودت میگی تغییر کردم همه تغییر میکنن اینطور نیست که تا ابد تو همون باطن پوست خودشون باشن هم انسان ها و همت موجودات یه روز تغییر میکنن منم با عشق این دختر تغییر کردم(هیی جیمینی الان من گریه کنم بخاطر سخن رانی زیبات یا خوشحال باشم 🤧❤️🩹)
جین: میدونم همه تغییر میکن خود منم تغییر کردم ولی این موقعیت تو این سالها اصلا برات پیش نیومده چطور ش.....
جیمین: خودمم نمیدونم جین ولی اگه یه روز نباشه من نابود میشم(اوپا جان بزار حداقل یک ماهی بگذره از همین الان دست بکار شدی موچی جون 😂🤦🏻♀️🤌🏻)
جین: اووو پسررر ما عاشققق شدههههه
جیمین: هیسسس جینن یواش چخبرته آروم هنوز عوض نشدی مثل قبلا تا یه حرف میزدم بلند بلند میگی تا همه خبردا ش....
پرستار: ببخشید اقای دکتر خانم ات بهوش اومدم نمیخواین چکاپ شون کنید
جین: اوو باشه تو برو من الان من هوی کجا وایستا همینجا یا برو یه گلی چیزی بگیر بیار شرینیمونو بده بعد مثل جغد بی سرو پاه راتو کج کن برو اوکی
جیمین: اها باشه رفتم مواظبش باشی تا من میام اوکی لو بدی میکشمت میدونی که مثل سایه پشت سرتم همه چیو هم میبینم هم میشنوم
جین: چشم عقاب تیز بین مثل اینکه خودم تا اینکه بیای بوتو حس میکنم اگه بیای که نمیگم اگه خبری ازت نشد صدرصد میگم شک نکن
جیمین: 😑
جین: باشه بابا نمیگم نمیخوایییی بریییی برو دیگهههه
جیمین: باشه بابا رفتم حرص نخور
(ویو/ات)
با سردرد شدید بیدار شدم چشام تار میدید نمیتونستم ببینم جایی رو ولی وقتی چشامو بازو بسته کردم چندبار بعد همه چی برام واضح شد وقتی صورتمو طرف پنجره کردم صدای در شنیدم که یک نفر اومد تو(پایان/ویو ات)
جین: سلام خوبی خانوم ات میبینم بهوش اومدید الان بهترین
ات: سلام بله یکم بهترم ببخشید اون اقایی که منو اورد کجا هستن الان(فکر کنم رفته اون دنیا همه چیو فراموش کرده)
جین: مگه شما دوتا همو نمیشناسین منو بگو فکر کردم باهمین نگو حتی همو نمیشناسین اسم اون جیمین اسم منم جین پسر عموی جینم
ات: اها فهمیدم خوشبختم از آشناییتون الان کجا هستن اقای جیمین (فکر کنم یه چیزی زده تو اون دنیا آره)
جین: اقای جیمین؟؟
ات: مگه نگفتی اسمش جیمینه
جین: آره گفتم ولی توقع نداشتم اینطوری صداش کنی فکر کردم جیمین صداش میکنی نه اقای جیمین
ات: هه اون منو زندانیه کرده خونش کتکم میزده بعد باهاش خوبم رفتار کنم من دیگه شخصی به این اسم نمیشناسم ودیگه نمیخوام ببینمش
جین: ات ببین اون واقعا عاشقته اون بدون تو نابود میشه نزاز برای دومین بار نابود بشه اونم بارفتن تو جیمین قبلا اینطوری نبوده خیلی سرد بی رحم بوده ولی از وقتی که تو اونذی عوض شده مطمئنم اگه تو بهش محبت کنی و دوسش داشته باشه حتی نمیزاره کسی بهت بی احترامی یا حرفی بزنه دنیارو به پات می ریزه
ات: برای چی برای دومین بار مگه قبلا چیشده؟
جین: جیمین پدرو مادرشو از دست داده دشمنای پدرش اونو کشتن جلوی چشمش واز همون روز جیمین خوشحال کیوت تبدیل به خشن ترین و بی رحم ترین شیطان تبدیل شد که انتقام پدرو مادرشو بگیره
ات: اوو واقعا متاسفم حتما خیلی سختی کشیده آره
جیمین: آره خیلی ولی از الان وقتی تو پیشمی هرگز سختی نمیکشم و ازت سیر نمیشم و واقعا عاشقتم ات من دوست دارم
جین: هی بچه چطوری اومدی که نتونستم بوتو حس کنم
جیمین: آره دیگه ما اینیم اگه تمرکز میکردی و دقت داشتی چندبار نزدیک بود خفت کنم ولی نکردم
ات:.......
دستامممم شکستتتتت به بنگتن حمایت کنید دیگه ☘️🤍
۳.۷k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.