رمان عشق یا خانواده پارت ۲۳
ا/ت:ننن
تهیونگ: کافیه دیگه بیا بریم تالار اجاره کنیم
ا/ت: مگه قرار نبود تو کاه خودت باشه
تهیونگ: یک،کاخ نیست دو ،قراره کلی آدم دعوت کنیم
ا/ت: راست میگی جانمیشه
تهیونگ: بریم
ا/ت :بریم
"ادمین"
خب خلاصه که تهیونگ وا/ت همه ی وسایل عروسی رو خریدن برگشتن خونه
"در حال حاضر"
ا/ت: وای وای کمر آخ آخ
تهیونگ: مردم وای ،آجوما غذا بیار که از گرسنگی مردم
آجوما :چشممم الان میارم
تهیونگ: ممنون (داد)
ا/ت: چته ؟گوشم کر شد
تهیونگ: حقته
ا/ت:قورباغه هم قدته
تهیونگ: وای من از دست تو یه روزی میمیرم (وا خدا نکنه)
ا/ت:آره بابا تو از دست من میمیری ،تهیونگ حالا میشه شب عروسی رو با دوستام بگذرونم
تهیونگ: آره ،ولی تو خواب ببینی اجازه بدم شب عروسی رو پیش دوستات بمونی
ا/ت:ضد حال
آجوما :شام آماده ست
ا/ت:هر کی اول برسه اون تعین میکنه شب عروسی باید کجا باشه
تهیونگ: (فرار)
تهیونگ: هع هع من اول رسیدم
ا/ت :چرا من اینقدر بدبختم آخه وای
تهیونگ: آره وقتی به من قلدری کنی این میشه
ا/ت: وای چقدر خنده دار(نمکدون )
تهیونگ: بشین غذاتو کوفت کن
ا/ت : رو چشممممم
تهیونگ: (خنده)
ادامه دارد
تهیونگ: کافیه دیگه بیا بریم تالار اجاره کنیم
ا/ت: مگه قرار نبود تو کاه خودت باشه
تهیونگ: یک،کاخ نیست دو ،قراره کلی آدم دعوت کنیم
ا/ت: راست میگی جانمیشه
تهیونگ: بریم
ا/ت :بریم
"ادمین"
خب خلاصه که تهیونگ وا/ت همه ی وسایل عروسی رو خریدن برگشتن خونه
"در حال حاضر"
ا/ت: وای وای کمر آخ آخ
تهیونگ: مردم وای ،آجوما غذا بیار که از گرسنگی مردم
آجوما :چشممم الان میارم
تهیونگ: ممنون (داد)
ا/ت: چته ؟گوشم کر شد
تهیونگ: حقته
ا/ت:قورباغه هم قدته
تهیونگ: وای من از دست تو یه روزی میمیرم (وا خدا نکنه)
ا/ت:آره بابا تو از دست من میمیری ،تهیونگ حالا میشه شب عروسی رو با دوستام بگذرونم
تهیونگ: آره ،ولی تو خواب ببینی اجازه بدم شب عروسی رو پیش دوستات بمونی
ا/ت:ضد حال
آجوما :شام آماده ست
ا/ت:هر کی اول برسه اون تعین میکنه شب عروسی باید کجا باشه
تهیونگ: (فرار)
تهیونگ: هع هع من اول رسیدم
ا/ت :چرا من اینقدر بدبختم آخه وای
تهیونگ: آره وقتی به من قلدری کنی این میشه
ا/ت: وای چقدر خنده دار(نمکدون )
تهیونگ: بشین غذاتو کوفت کن
ا/ت : رو چشممممم
تهیونگ: (خنده)
ادامه دارد
۳.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.