my heart
part¹²
دوهی:بدو بدو میخوام کلاس دنی برات ثبت نام کنم
ات:من کلاس دارم
دوهی:از الان برای تعطیلات
ات:باشه ولی اینو بدون من زیاد وقت نمیکنم بیام همون موقع تعطیلات هم من درس دارم
دوهی:چرا تو اینقدر کوچولویی برای شبم اماده شو نمیخوام بریم اونجا با خودم میریم بار
ات:نچ من بار نمیام بریم سینما
"ساعت ۸ شب"
ات:دو دو من برم ببینم کیه
دوهی:برو برو
"دم در"
ات:شما
جکسون:منو جناب جئون فرستاده دنبال جانگ ات
ات:منم برو بهش بگو نباید اذیت خواهرش میکرد"سرد"
جکسون:بادیگاردا ببرینش منم وسایلشو میارم"جدی"
بادیگاردا:بله
ات:ولم کنین نمیخوام بیام
دوهی:جکسون ولش کنین"ترس"
جکسون:نمیشه بانو جئون
دوهی:ولش کن"سعی در حال گرفتن ات"
ات:دوهی نیا یه باکیت میشه
جکسون:نمیشه خانم جئون و ببخشید به خاطر این کار"تیر زد تو بازوش"
دوهی:ا........ت"از هوش رفت"
"توجه دوهی تو خونش از هوش رفت"
ات:دوهی"ترس-بغض"
جکسون:ببرینش
"خونه"
م.ات:دختر کجا بودی
م.کوک:پسر من اذیتت کرده
پ.ات:چرا جواب نمیدی
ات:جکسون منو برگردون"جدی-چشم پر از اشک"
جکسون:نمیشه بانو
ات:پس خودم میرم
م.ات:چت شده وایسا الان تهیونگ و دوهی هم میان
ات:دوهی کجا میاد"داد-چشم پر از اشک"
کوک:جکسون چه کردی"سرد"
جکسون:همون کاری که گفتین
ات:من میرم تو اتاقم
"۳۰ دقیقه بعد "
م.کوک:دخترم ات بیا پایین"داد"
ته:دیونیه دیشبی دوهی اینجاس
ات:دوهی کو"تعجب"
دوهی: سلام"خنده"
پ.کوک:دوهی تو عادت نداشتی لباس استین بلند بپوشی چی شده
ات:هیچی دو دو بیا بریم
دوهی:من تنبیه شدم چون یه مدت خونه نرفتم الان اجازه ندارم از کنار خانوادم تکون بخرم
م.کوک:تو قرار بود چند روز بری خونه خودت و برگردی ولی تو این مدت یبار فقط زنگ زدی اونم ۵۰ دقیقه پیش بود و الانم بی حال اومدی اینجا
کوک:ته بیا اینجا کاریت دارم"سرد"
ات:تو یکی بتمرگ سر جات
ته:به تو چه پرو خانم "رفت پیش کوک"
م.ات:دختر جواب بده کجا بودی
ات:خونه دوهی "داد"
اجوما:دخترم اروم باش
ات:بابا یادته گفتی باید بین این و سونگ هه یکی رو انتخاب کنم
پ.ات:اره یادمه
ات:منو ببر پیش سونگ هه یا برای ادامه درسم میزاری برم چین"جدی"
پ.ات:ولی دخترم اجازه تو دیگه دست من نیست
ات:بابا اینو بدون من مافیا شدم درسته از مافیا میترسم ولی اینم باید بدونی اگر تو اجازه ندی خودم میرم"سرد"
دوهی: ات الکی نگو اون موقع کی پیش من باشه یونا همیشه باره جینا هم که ماشاالله دوست پسر داره"بی حال"
ات:من تا یک سال دیگه اگر برم چین بر میگردم
پ.کوک:بزار دخترت بره
ات:پس از فردا میرم"پوزخند" دوهی ژاکتت رو در بیار
دوهی:من خوبم
ات:اجوما وسایل پزشکی رو بده
دوهی:ات دست من ای ای ای خوبه"در حال فرار از امپول"
ات:دوهی با اینکه رشته من انسانیه ولی میتونم اونو از دستت در بیارم وایسا"سرد"
دوهی:اوک
ات:
دوهی:بدو بدو میخوام کلاس دنی برات ثبت نام کنم
ات:من کلاس دارم
دوهی:از الان برای تعطیلات
ات:باشه ولی اینو بدون من زیاد وقت نمیکنم بیام همون موقع تعطیلات هم من درس دارم
دوهی:چرا تو اینقدر کوچولویی برای شبم اماده شو نمیخوام بریم اونجا با خودم میریم بار
ات:نچ من بار نمیام بریم سینما
"ساعت ۸ شب"
ات:دو دو من برم ببینم کیه
دوهی:برو برو
"دم در"
ات:شما
جکسون:منو جناب جئون فرستاده دنبال جانگ ات
ات:منم برو بهش بگو نباید اذیت خواهرش میکرد"سرد"
جکسون:بادیگاردا ببرینش منم وسایلشو میارم"جدی"
بادیگاردا:بله
ات:ولم کنین نمیخوام بیام
دوهی:جکسون ولش کنین"ترس"
جکسون:نمیشه بانو جئون
دوهی:ولش کن"سعی در حال گرفتن ات"
ات:دوهی نیا یه باکیت میشه
جکسون:نمیشه خانم جئون و ببخشید به خاطر این کار"تیر زد تو بازوش"
دوهی:ا........ت"از هوش رفت"
"توجه دوهی تو خونش از هوش رفت"
ات:دوهی"ترس-بغض"
جکسون:ببرینش
"خونه"
م.ات:دختر کجا بودی
م.کوک:پسر من اذیتت کرده
پ.ات:چرا جواب نمیدی
ات:جکسون منو برگردون"جدی-چشم پر از اشک"
جکسون:نمیشه بانو
ات:پس خودم میرم
م.ات:چت شده وایسا الان تهیونگ و دوهی هم میان
ات:دوهی کجا میاد"داد-چشم پر از اشک"
کوک:جکسون چه کردی"سرد"
جکسون:همون کاری که گفتین
ات:من میرم تو اتاقم
"۳۰ دقیقه بعد "
م.کوک:دخترم ات بیا پایین"داد"
ته:دیونیه دیشبی دوهی اینجاس
ات:دوهی کو"تعجب"
دوهی: سلام"خنده"
پ.کوک:دوهی تو عادت نداشتی لباس استین بلند بپوشی چی شده
ات:هیچی دو دو بیا بریم
دوهی:من تنبیه شدم چون یه مدت خونه نرفتم الان اجازه ندارم از کنار خانوادم تکون بخرم
م.کوک:تو قرار بود چند روز بری خونه خودت و برگردی ولی تو این مدت یبار فقط زنگ زدی اونم ۵۰ دقیقه پیش بود و الانم بی حال اومدی اینجا
کوک:ته بیا اینجا کاریت دارم"سرد"
ات:تو یکی بتمرگ سر جات
ته:به تو چه پرو خانم "رفت پیش کوک"
م.ات:دختر جواب بده کجا بودی
ات:خونه دوهی "داد"
اجوما:دخترم اروم باش
ات:بابا یادته گفتی باید بین این و سونگ هه یکی رو انتخاب کنم
پ.ات:اره یادمه
ات:منو ببر پیش سونگ هه یا برای ادامه درسم میزاری برم چین"جدی"
پ.ات:ولی دخترم اجازه تو دیگه دست من نیست
ات:بابا اینو بدون من مافیا شدم درسته از مافیا میترسم ولی اینم باید بدونی اگر تو اجازه ندی خودم میرم"سرد"
دوهی: ات الکی نگو اون موقع کی پیش من باشه یونا همیشه باره جینا هم که ماشاالله دوست پسر داره"بی حال"
ات:من تا یک سال دیگه اگر برم چین بر میگردم
پ.کوک:بزار دخترت بره
ات:پس از فردا میرم"پوزخند" دوهی ژاکتت رو در بیار
دوهی:من خوبم
ات:اجوما وسایل پزشکی رو بده
دوهی:ات دست من ای ای ای خوبه"در حال فرار از امپول"
ات:دوهی با اینکه رشته من انسانیه ولی میتونم اونو از دستت در بیارم وایسا"سرد"
دوهی:اوک
ات:
۱.۶k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.