○جاسوس ِمن○
○جاسوسِمن○
پارت²³
ــــــــــــــــــــــــــ
کوکویو
افتادم روی دوتا قلمبهی نرم(کون اتس پسرم.)
داشتم با دستام انگولکش میکردم تا بفهمم چیه
نگو..این اتس
چشمامو وا کردم
چی؟
کوک ـ تهیونگ؟ چیکار میکنیی؟*عصبی
تهیونگ ـ *از ات جداشد* هوم؟ هیچی
ات ـ کونی عنتر..برای دومین بار..ببین میزنم میکشمتا
کوک ـ چی؟ دومین بار؟
ات ـ جئون از رو من برو پایین دارم پرس میشم، و دیگه ب باسنم دست نزن
کوک ـ نمیدونستم کون توعه
ات ـ بازم نباید کونمو انگولک کنی که
اتویو
ربده شد تو اعصابم ولی بروشون نیوردم
هوف
چشمامو بستم و دوباره رفتم پایین
داشتم راهمو میرفتم ک یهو یکی هولم داد و رفتم تو گلدون
ات ـ کدوم کـ.صکشی منو حل داددد؟*داد*
یونگی ـ اروم باش..
ات ـ اخخخ هقق*گریه*
کوک ـ ات خوبـ..
ات ـ گل خوشکلممممم*گریه*
تهیونگ ـ ودف
ات ـ یونگی..میکشمتتنتتت
ادمینویو
ات با تمام سرعت داشت دنبال یونگی میدویید
یونگی ـ ات بخدا گوه خوردمممممممم
ات ـ دیگه دیره کونیییییییییی
یونگی ـ نارنگیان الهی نجاتم بدیننننن
ات ـ نه احترام نه بخشش کونت میزارم به وقتشششش
یونگی ـ نههههه من جوونممممم
ات ـ ب تخمم گل منم جوون بوددد
یونگی ـ اون گل بود من انسانمممم
ات ـ ب من ربطی نداره بچمو کشتیییییی
اتویو
داشتم میدوییدم دنبالش نفس کم اوردم وایسادم
منتظر بودم خوب شم برم کونش بزارم ولی بیشتر نفسم کم میشد
دیگه سرفم گرفته بود
یاخدا من چمههه
میهی ـ ات خوبی؟
ات ـ *سرفه پشت سر هم*
کوک ـ ات؟ خوبیی؟
تهیونگ ـ ات چیشدی؟
هتی ـ نـ..نه..ات..زنگ بزنین امبولانسسسس*داد*
یونگی ـ چیشدهه؟؟
هتی ـ ات نفس عمیق بکش باشه؟؟ منو نگا کن..ات..ات نخابببب*گریه*
تهیونگ ـ امبولانس اومد برید کنار ببرمش
کوک ـ من میرمش*ات رو براید استایل بغل کرد*
ـــــ
هاهاهاااااا😈😑
پارت²³
ــــــــــــــــــــــــــ
کوکویو
افتادم روی دوتا قلمبهی نرم(کون اتس پسرم.)
داشتم با دستام انگولکش میکردم تا بفهمم چیه
نگو..این اتس
چشمامو وا کردم
چی؟
کوک ـ تهیونگ؟ چیکار میکنیی؟*عصبی
تهیونگ ـ *از ات جداشد* هوم؟ هیچی
ات ـ کونی عنتر..برای دومین بار..ببین میزنم میکشمتا
کوک ـ چی؟ دومین بار؟
ات ـ جئون از رو من برو پایین دارم پرس میشم، و دیگه ب باسنم دست نزن
کوک ـ نمیدونستم کون توعه
ات ـ بازم نباید کونمو انگولک کنی که
اتویو
ربده شد تو اعصابم ولی بروشون نیوردم
هوف
چشمامو بستم و دوباره رفتم پایین
داشتم راهمو میرفتم ک یهو یکی هولم داد و رفتم تو گلدون
ات ـ کدوم کـ.صکشی منو حل داددد؟*داد*
یونگی ـ اروم باش..
ات ـ اخخخ هقق*گریه*
کوک ـ ات خوبـ..
ات ـ گل خوشکلممممم*گریه*
تهیونگ ـ ودف
ات ـ یونگی..میکشمتتنتتت
ادمینویو
ات با تمام سرعت داشت دنبال یونگی میدویید
یونگی ـ ات بخدا گوه خوردمممممممم
ات ـ دیگه دیره کونیییییییییی
یونگی ـ نارنگیان الهی نجاتم بدیننننن
ات ـ نه احترام نه بخشش کونت میزارم به وقتشششش
یونگی ـ نههههه من جوونممممم
ات ـ ب تخمم گل منم جوون بوددد
یونگی ـ اون گل بود من انسانمممم
ات ـ ب من ربطی نداره بچمو کشتیییییی
اتویو
داشتم میدوییدم دنبالش نفس کم اوردم وایسادم
منتظر بودم خوب شم برم کونش بزارم ولی بیشتر نفسم کم میشد
دیگه سرفم گرفته بود
یاخدا من چمههه
میهی ـ ات خوبی؟
ات ـ *سرفه پشت سر هم*
کوک ـ ات؟ خوبیی؟
تهیونگ ـ ات چیشدی؟
هتی ـ نـ..نه..ات..زنگ بزنین امبولانسسسس*داد*
یونگی ـ چیشدهه؟؟
هتی ـ ات نفس عمیق بکش باشه؟؟ منو نگا کن..ات..ات نخابببب*گریه*
تهیونگ ـ امبولانس اومد برید کنار ببرمش
کوک ـ من میرمش*ات رو براید استایل بغل کرد*
ـــــ
هاهاهاااااا😈😑
۶.۷k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.