مافیای بزرگ
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟒
ماشین هارو تو حیاط پارک کردیم و رفتم تو که میا ولو شد رو مبل
"عرررررر امروز چه قدر خوش گذشت خیلی خستم
منم رفتم کنارش ولو شدم گفتم
_واییییییییییی آره خیلی گشنمه
=ات پاشو برو لباساتو عوض کن بیا غدا درست کن دستپخت تو از همه بهتر پاشو خیلی گشنمه
_اوک
رفتم بالا لباسم عوض کردم(عکسش رو میزارم) بعد حد بند زدم مو آرایشم پاک کردم صورتم شستم حد بندمو در آوردم دمپایی هامو پوشیدم رفتم پایین همه لباسا شون رو عوض کرده بودن
"اتتتتت گشنمه غذا درست کنننن
_کوفت بیشعور بیاد کمک نایون پاشو سالاد درست کن میا تو هم پاشو سفره رو بچین من یه کوفتی درست کنم بخوریم
"=اوک
بعد رفتم تو آشپز خونه شروع کردم به درست کردن یه غذای خوشمزه غذا رو آماده کردم رفتم یه کم نودل هم درست کردم کنارش خوشمزه میشه (بچه ها یه نکته بابای ات هم مافیای ات هم می دونه ولی چون دوست داشت مستقل زندگی کنه از اونا جدا شد) رفتم دیدم میا میز رو خیلی تمیز خوشگل چینده غذا هارو گذاشتم که همه نشستیم عین این این غذا ندیده ها خوردیم بعد به پیشنهاد ته قرار شد فلیم ببینیم
_خوب خوب پسرا پاشین ظرفا رو جمع کنید و بشورید
÷یااا ات
&دلت میاد
+من دارم جمع میکنم
_خوب ته و جیمین دلتون می خواد جر بخورید
÷&نه
_خوب پس پاشید به کوک کمک کنید
÷&چشم
"تا شما کارا بکنید ما هم فلیم انتخاب می کنیم و خوارکی اینا میاریم
÷+&اوک
رفتم چندتا پتو آوردم نایون هم فلیم ترسناک رو انتخاب کرد میا هم خوراکی هارو آورد که پسرا اومدن
_خوب آر اونجا که سه تا اتاق هست و سه تا پتو هیت دو به دو استفاده.
میا جیمبن یه پتو رو برداشتن تهیونگ نایون هم یه پتو منم یه پتو برداشتم رفتم نشستم کنار جونگکوک و انداختیم رو هم فلیم رو شروع زدیم یه کم که گذشت خبری از جاهای ترسناک نبود یه یهووو جنه اومد منم ترسیدم پریدم بغل کوک
_ب..بخشید
+اشکال نداره می خوای تا فلیم تموم شه بغلم بمونی؟
_ن..نمیدونم
+پس بغلم می مونی
÷اووووو
_درد
÷ببخشید
واییییییییییی بغل کوک خیلی حس خوبی بهم می داد احساس امنیت داشتم فلیم که تموم شد هم رفتیم تو اتاقمون
_خوب کوک شب بخیر
+شب بخیر ات
اومدم بخوابم که رد برق زد من از بچه گی خیلی از رعد برق می ترسیم
وبو کوک
احساس کردم ات از رعد برق می ترسه بعد یه صدای گریه خفیفی شنیدم دیدم ات داره گریه میکنه
+ات می ترسی گریه نداره که بیا بغلم
_هق هق باشه
خمارییییییی خوب ببخشید دیر شد🌚🦋
اسلاید یک لباس خونگی ات ببخشید بد کیفیت شد....
اسلاید دو دمپایی های ات
ماشین هارو تو حیاط پارک کردیم و رفتم تو که میا ولو شد رو مبل
"عرررررر امروز چه قدر خوش گذشت خیلی خستم
منم رفتم کنارش ولو شدم گفتم
_واییییییییییی آره خیلی گشنمه
=ات پاشو برو لباساتو عوض کن بیا غدا درست کن دستپخت تو از همه بهتر پاشو خیلی گشنمه
_اوک
رفتم بالا لباسم عوض کردم(عکسش رو میزارم) بعد حد بند زدم مو آرایشم پاک کردم صورتم شستم حد بندمو در آوردم دمپایی هامو پوشیدم رفتم پایین همه لباسا شون رو عوض کرده بودن
"اتتتتت گشنمه غذا درست کنننن
_کوفت بیشعور بیاد کمک نایون پاشو سالاد درست کن میا تو هم پاشو سفره رو بچین من یه کوفتی درست کنم بخوریم
"=اوک
بعد رفتم تو آشپز خونه شروع کردم به درست کردن یه غذای خوشمزه غذا رو آماده کردم رفتم یه کم نودل هم درست کردم کنارش خوشمزه میشه (بچه ها یه نکته بابای ات هم مافیای ات هم می دونه ولی چون دوست داشت مستقل زندگی کنه از اونا جدا شد) رفتم دیدم میا میز رو خیلی تمیز خوشگل چینده غذا هارو گذاشتم که همه نشستیم عین این این غذا ندیده ها خوردیم بعد به پیشنهاد ته قرار شد فلیم ببینیم
_خوب خوب پسرا پاشین ظرفا رو جمع کنید و بشورید
÷یااا ات
&دلت میاد
+من دارم جمع میکنم
_خوب ته و جیمین دلتون می خواد جر بخورید
÷&نه
_خوب پس پاشید به کوک کمک کنید
÷&چشم
"تا شما کارا بکنید ما هم فلیم انتخاب می کنیم و خوارکی اینا میاریم
÷+&اوک
رفتم چندتا پتو آوردم نایون هم فلیم ترسناک رو انتخاب کرد میا هم خوراکی هارو آورد که پسرا اومدن
_خوب آر اونجا که سه تا اتاق هست و سه تا پتو هیت دو به دو استفاده.
میا جیمبن یه پتو رو برداشتن تهیونگ نایون هم یه پتو منم یه پتو برداشتم رفتم نشستم کنار جونگکوک و انداختیم رو هم فلیم رو شروع زدیم یه کم که گذشت خبری از جاهای ترسناک نبود یه یهووو جنه اومد منم ترسیدم پریدم بغل کوک
_ب..بخشید
+اشکال نداره می خوای تا فلیم تموم شه بغلم بمونی؟
_ن..نمیدونم
+پس بغلم می مونی
÷اووووو
_درد
÷ببخشید
واییییییییییی بغل کوک خیلی حس خوبی بهم می داد احساس امنیت داشتم فلیم که تموم شد هم رفتیم تو اتاقمون
_خوب کوک شب بخیر
+شب بخیر ات
اومدم بخوابم که رد برق زد من از بچه گی خیلی از رعد برق می ترسیم
وبو کوک
احساس کردم ات از رعد برق می ترسه بعد یه صدای گریه خفیفی شنیدم دیدم ات داره گریه میکنه
+ات می ترسی گریه نداره که بیا بغلم
_هق هق باشه
خمارییییییی خوب ببخشید دیر شد🌚🦋
اسلاید یک لباس خونگی ات ببخشید بد کیفیت شد....
اسلاید دو دمپایی های ات
۱.۹k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.