پارت۷۱۵
پارت۷۱۵
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
مبی سریع جلو خنده شو گرفت ...لعنت بهتون شاهین هم نیست یکم حمایتم کنه الان یارو جرم میده...سینا دمپاییمو از زمین برداشت ...
_این برا کدومتونه...؟!
یه لنگه پا رفتم جلو دمپاییمو گرفتم از دستش پوشیدم...
_برا من بود شرمنده هدف دمپاییم یکی دیگه بود...اقا سپهر مثل اینکه هدف جذاب تری واسش بود خورد به اون...انقدر که اقا جذابن حتی دمپایی هم جذبش میشه...
از اعصبانیت سپهر یکم کم شد...دستشو از روی پیشونیش برداشت حالت غرور گرفت...
_معلومه که جذابم...ولی درد گرفت...باید جبرانش کنی...
_/جبران؟
سینا:اره مثلا سپهر عاشق تری*سامه...
_/متوجه نمیشم منظورتونو آقا...
سپهر_سینا خفه شو دلت میخواد بمیری!
سینا:از کجا معلوم اون باشه سپهر! شل کن بزار حالمونو کنیم...
_من نیستم دلم نمیخواد شاهین بکشتم...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
مبی سریع جلو خنده شو گرفت ...لعنت بهتون شاهین هم نیست یکم حمایتم کنه الان یارو جرم میده...سینا دمپاییمو از زمین برداشت ...
_این برا کدومتونه...؟!
یه لنگه پا رفتم جلو دمپاییمو گرفتم از دستش پوشیدم...
_برا من بود شرمنده هدف دمپاییم یکی دیگه بود...اقا سپهر مثل اینکه هدف جذاب تری واسش بود خورد به اون...انقدر که اقا جذابن حتی دمپایی هم جذبش میشه...
از اعصبانیت سپهر یکم کم شد...دستشو از روی پیشونیش برداشت حالت غرور گرفت...
_معلومه که جذابم...ولی درد گرفت...باید جبرانش کنی...
_/جبران؟
سینا:اره مثلا سپهر عاشق تری*سامه...
_/متوجه نمیشم منظورتونو آقا...
سپهر_سینا خفه شو دلت میخواد بمیری!
سینا:از کجا معلوم اون باشه سپهر! شل کن بزار حالمونو کنیم...
_من نیستم دلم نمیخواد شاهین بکشتم...
۵.۵k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.