شب خونین
#شب_خونین🌑🖤
🖤🌑𝐁𝐈𝐎𝐎𝐃𝐘 𝐍𝐈𝐆𝐇𝐓🌑🖤
پارت:2
با رونا سوار اتوبوس شدیم و بعد 4 ساعت رسیدیم الان ساعت10صبح بود و دو کلاسو جا مونده بودیم داشتیم میرفتیم داخل که یهو همه دخترا جیغغ کشیدن و دویدن سمت سه تا پسر که داشتن از ماشینا گرون قیمتشون بیرون می اومدن من هیچوقت همچین ماشین هایی ندیده بودم چه برسه اسمشونو بدونم
٪واییی جنی ببین چقد اونا جذابن
+خب؟ به ما چه؟ مبارک صاحابشون
٪وا چی میگی جنییییی بریم مخ بزنیم
+بیا برو بابا میایی بریم داخل یا این سه پسرو به پهنا فرو کنم تو حلقت؟
٪باشه باشه چته ببخشید بریمم
باهم رفتیم داخل استاد دیر میومد برای همین سرمو گذاشتم روی میز وچشمامو بستم
بعد چند مین با حس اینکه یه سطل اب یخ روم خالی بشه پریدم هوا دیدم یکی از اون پسرا که خالکوبی داشت یه بطری اب خالی دستشو و بالا سرمه و اون دو دیگری هم با نیشخند نگام میکنن
با عصبانیت پاشدم و تو رو اون خالکوبیه وایسادم و گفتم:
+داری چه غلطی میکنی مرتیکه*جیغ*
ادامه دارد........
🖤🌑𝐁𝐈𝐎𝐎𝐃𝐘 𝐍𝐈𝐆𝐇𝐓🌑🖤
پارت:2
با رونا سوار اتوبوس شدیم و بعد 4 ساعت رسیدیم الان ساعت10صبح بود و دو کلاسو جا مونده بودیم داشتیم میرفتیم داخل که یهو همه دخترا جیغغ کشیدن و دویدن سمت سه تا پسر که داشتن از ماشینا گرون قیمتشون بیرون می اومدن من هیچوقت همچین ماشین هایی ندیده بودم چه برسه اسمشونو بدونم
٪واییی جنی ببین چقد اونا جذابن
+خب؟ به ما چه؟ مبارک صاحابشون
٪وا چی میگی جنییییی بریم مخ بزنیم
+بیا برو بابا میایی بریم داخل یا این سه پسرو به پهنا فرو کنم تو حلقت؟
٪باشه باشه چته ببخشید بریمم
باهم رفتیم داخل استاد دیر میومد برای همین سرمو گذاشتم روی میز وچشمامو بستم
بعد چند مین با حس اینکه یه سطل اب یخ روم خالی بشه پریدم هوا دیدم یکی از اون پسرا که خالکوبی داشت یه بطری اب خالی دستشو و بالا سرمه و اون دو دیگری هم با نیشخند نگام میکنن
با عصبانیت پاشدم و تو رو اون خالکوبیه وایسادم و گفتم:
+داری چه غلطی میکنی مرتیکه*جیغ*
ادامه دارد........
۳.۰k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.