آواز عشق
#آواز_عشق
#پارت_۲۴
نشستم روی صندلی و چشمامو حرصی بستم
و نفس عمیقی کشیدم
_لعنتی..
تهیونگ:حق انتخاب دست خودته..
چشم غره ای بهش رفتم و آروم گفتم
_خیلیم..حق انتخاب میدی ب آدم
خیله خب....قبول میکنم
تهیونگ برگشت و لبخندی زد
تهیونگ:دخترعاقلی هستی...
_روی برگه هم قرارداد می بندیم
تهیونگ:اوکی..
برگه روی میز رو گرفت و شروع به نوشتن کرد
پایین برگه رو امضا کرد منم امضا کردم
عمو هم اومد و یه امضا به عنوان شاهد زد
_اگه بعد از یک ماه زیر قول ات بزنی..
تهیونگ:ماقرارداد بستیم،به همین زودی یادت رفت عشقم؟
_منو به این اسم صدا نزن...
تهیونگ:این واسه تمرین بود عزیزم
_دفعه بعدی تو تنهایی عشقم و عزیزم صدام کنی...
تهیونگ:اوکییی..
من رفتم،..
چشمکی زد و با کیف اش رفت بیرون
حتی بازی کردن به عنوان دوست دخترش
هم خجالت آوره....پسره چند تخته کم داره
_مرتیکه....
نشستم روی صندلی و مشغول به کار شدم
*صدای زنگ گوشی*
_الو
+خانومی..
_شما؟...اشتباه گرفتین
داشتم قطع میکردم که گفت
+منم....منم تهیونگ
_مردتیکه...مگه بهت نگفتم
+آره عزیزم...منم دوست دارم
دکتر لی هم بهت سلام میرسونه
_چی میخواستی بگی؟
+عشقم شب میام دنبالت شرکت
بریم بازار...لباس بخریم
_گدا گشنه که نیستم...خودم لباس دارم
+لباس های تو مد نظر من نیستن
_بدرک...مگه دست توعه
#پارت_۲۴
نشستم روی صندلی و چشمامو حرصی بستم
و نفس عمیقی کشیدم
_لعنتی..
تهیونگ:حق انتخاب دست خودته..
چشم غره ای بهش رفتم و آروم گفتم
_خیلیم..حق انتخاب میدی ب آدم
خیله خب....قبول میکنم
تهیونگ برگشت و لبخندی زد
تهیونگ:دخترعاقلی هستی...
_روی برگه هم قرارداد می بندیم
تهیونگ:اوکی..
برگه روی میز رو گرفت و شروع به نوشتن کرد
پایین برگه رو امضا کرد منم امضا کردم
عمو هم اومد و یه امضا به عنوان شاهد زد
_اگه بعد از یک ماه زیر قول ات بزنی..
تهیونگ:ماقرارداد بستیم،به همین زودی یادت رفت عشقم؟
_منو به این اسم صدا نزن...
تهیونگ:این واسه تمرین بود عزیزم
_دفعه بعدی تو تنهایی عشقم و عزیزم صدام کنی...
تهیونگ:اوکییی..
من رفتم،..
چشمکی زد و با کیف اش رفت بیرون
حتی بازی کردن به عنوان دوست دخترش
هم خجالت آوره....پسره چند تخته کم داره
_مرتیکه....
نشستم روی صندلی و مشغول به کار شدم
*صدای زنگ گوشی*
_الو
+خانومی..
_شما؟...اشتباه گرفتین
داشتم قطع میکردم که گفت
+منم....منم تهیونگ
_مردتیکه...مگه بهت نگفتم
+آره عزیزم...منم دوست دارم
دکتر لی هم بهت سلام میرسونه
_چی میخواستی بگی؟
+عشقم شب میام دنبالت شرکت
بریم بازار...لباس بخریم
_گدا گشنه که نیستم...خودم لباس دارم
+لباس های تو مد نظر من نیستن
_بدرک...مگه دست توعه
۱.۸k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.