Part⁹
Part⁹
_انتخاب من....دایون عه
~صدای خنده ی پیر...عالی شد
+چ....چ...چی؟
_انتخاب من تویی
+ن...ن...ن...امکان نداره....اشتباه شده...سوء تفاهم پیش اومده
_ن درسته انتخاب من تویی دایون
+ننههههه....(از حال رفتن)
ویو تهیونگ
وقتی بهش گفتم از شدت خوشحالی یا ناراحتی از حال رفت..
سریع گرفتمش
_دکترا رو خبر کنید
+سرفه زدن....
_خوبی؟
+آ...آ...آره
_خوبه
+میگم برای ازدواج و حس داشتن راست گفتی؟
_آره...چطور؟
+اخه تو گفتی دختر خیلی قشنگیه...با نگاه اول عاشقش شدم...
_خب منظورم تو بودی خره
+ینی توی نگاه اول عاشفم شدی؟
_اوهوم
+خب چر شکنجم کردی؟
_هرچیزی قانون داره
~خب...باید هم رو ببوسین تا این ازدواج قبول شه
+چیییی؟
_باشه...همو میبوسیم
+نههههههه
~نکنه دلت شکنجه میخاد دختره ی گستاخ
+نه...نه...امم...باشه میبوسیم...ههه
ویو تهیونگ
خوشحال شدم از حرف پدرم
کمر باریکشو گرفتم و سمت خودم هل دادم
ب لبش نگاه کردم...خوبه
لبمو بردم سمتش...
لبامون روی هم بود
لباشو مک میزدم و اون فقط وایستاده بود
چند ماه بعد
+تهیونگگگ...
_بلهههه
+پاشو بریم دکتر این بچه خیلی لگد میزنههههه
_حاضر شووووو
به سمت دکتر
+وای وایییی...
_خوبیی؟
+فکر کنم کیسه آبم پاره شددد
_با سرعت 170...
+جیخخخخخخ
_رسیدیم
ویو تهیونگ
درو واسش باز کردم و براید بغلش کردم و بدون اینکه در ماشینو قفل کنم رفتم...دویدن
ویو دایون
فک کنم بچمون بمیره...عاحححح...چ دردی داشت
٪دکتر
٪متاسفم اینو میگم ولی...
_ولی چی؟
٪ولی...
+بگو دیه..بچه میمیره؟
٪بچه کامل شده و همین الان باید در بیاددد،با خوشحالی
+اخیش خیالم راحت شد
بعد از درومدن بچه
+چقد نازی تو..
_قشنگ بابا
٪مبارکه
1 سال بعد
-بچه
-اوما
+بله جونگ سون
-بستنی میخاااام
+ب بابات بگو واست بخره
-اوماااااا
+بلهههه...
-بهم شیر بدعههههه...گریه
_انقد مامانتو اذیت نکن پسرم
-اوماا،اپا بم فوش میدهه
+برو،برو اونور بچمو اذیت نکن
..........
و این بود پایان خوش فیکمون
امیدوارم خوشتون اومده باشه
توی کامنتا نظر بدین فیک بعدی چی باشه
_انتخاب من....دایون عه
~صدای خنده ی پیر...عالی شد
+چ....چ...چی؟
_انتخاب من تویی
+ن...ن...ن...امکان نداره....اشتباه شده...سوء تفاهم پیش اومده
_ن درسته انتخاب من تویی دایون
+ننههههه....(از حال رفتن)
ویو تهیونگ
وقتی بهش گفتم از شدت خوشحالی یا ناراحتی از حال رفت..
سریع گرفتمش
_دکترا رو خبر کنید
+سرفه زدن....
_خوبی؟
+آ...آ...آره
_خوبه
+میگم برای ازدواج و حس داشتن راست گفتی؟
_آره...چطور؟
+اخه تو گفتی دختر خیلی قشنگیه...با نگاه اول عاشقش شدم...
_خب منظورم تو بودی خره
+ینی توی نگاه اول عاشفم شدی؟
_اوهوم
+خب چر شکنجم کردی؟
_هرچیزی قانون داره
~خب...باید هم رو ببوسین تا این ازدواج قبول شه
+چیییی؟
_باشه...همو میبوسیم
+نههههههه
~نکنه دلت شکنجه میخاد دختره ی گستاخ
+نه...نه...امم...باشه میبوسیم...ههه
ویو تهیونگ
خوشحال شدم از حرف پدرم
کمر باریکشو گرفتم و سمت خودم هل دادم
ب لبش نگاه کردم...خوبه
لبمو بردم سمتش...
لبامون روی هم بود
لباشو مک میزدم و اون فقط وایستاده بود
چند ماه بعد
+تهیونگگگ...
_بلهههه
+پاشو بریم دکتر این بچه خیلی لگد میزنههههه
_حاضر شووووو
به سمت دکتر
+وای وایییی...
_خوبیی؟
+فکر کنم کیسه آبم پاره شددد
_با سرعت 170...
+جیخخخخخخ
_رسیدیم
ویو تهیونگ
درو واسش باز کردم و براید بغلش کردم و بدون اینکه در ماشینو قفل کنم رفتم...دویدن
ویو دایون
فک کنم بچمون بمیره...عاحححح...چ دردی داشت
٪دکتر
٪متاسفم اینو میگم ولی...
_ولی چی؟
٪ولی...
+بگو دیه..بچه میمیره؟
٪بچه کامل شده و همین الان باید در بیاددد،با خوشحالی
+اخیش خیالم راحت شد
بعد از درومدن بچه
+چقد نازی تو..
_قشنگ بابا
٪مبارکه
1 سال بعد
-بچه
-اوما
+بله جونگ سون
-بستنی میخاااام
+ب بابات بگو واست بخره
-اوماااااا
+بلهههه...
-بهم شیر بدعههههه...گریه
_انقد مامانتو اذیت نکن پسرم
-اوماا،اپا بم فوش میدهه
+برو،برو اونور بچمو اذیت نکن
..........
و این بود پایان خوش فیکمون
امیدوارم خوشتون اومده باشه
توی کامنتا نظر بدین فیک بعدی چی باشه
۱.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.