P23
P23
جاهایی که میدونستم رو رفتیم و زیاد بیرون بودیم منتظر بودم خانم کیم زنگ بزنه و اطلاع بده کع خونه رو تمیز کرده.
رفته بودیم یه رستوران شیک و اونجا درحال خوردن بودم که الی زود بلند شد دستشو تو دهنش گرفت و رفت طرف سرویس بهداشتی.
جونگکوک پوزخندی زد
از جاش بلند نشد..!
_ به چی پوز خند میزنی؟
میخواستم از جام بلند شم برم پیش الی که مچمو گرفت و نزاشت
+ لازم نیست بری،بشین سرجات!
_ چت شده؟ تا دیروز سرما هم میخورد نگرانش میشدی ولی الان..
+ خودت چی فکر میکنی؟! تو زرنگتر از این حرفایی فکر کن و بفهم!
_ برو پیش زنت .
+ لازم نیست تو نگرانش نباش.
میخواستم برم ولی الی اومد
الی:ببخشید یکم حالم خراب شد احتمالا بخاطر اب میوه بوده...( نگران
_ اهوم...
پول رو حساب کردیم و بستنی هم خریدیم درحال قدن زدن بودیم که گوشیم زنگ زد.
خانم کیم بود .. جوابشو دادم...و بعد قطع کردم،
_ خانم کیمه گفت همه جای خونه رو تمیز کرده،بریم
+ باشه
*
چراغ های خونه روشن بودند وارد خونه شدیم داشت از تمیز بودنش برق میزد همه جا تمیز بود ... رفتم به اتاقم..تمیز، تمیز بود سمت کمدم رفتم و بازش کردم لباسای قدیمیم...لباس فرمم..همشون تمیز سرجاشون بودن...خیلی دلم برای زمان راهنمایی و دبیرستانی تنگ شده...بود
روی میز کارم نگاهی انداختم کتاب هام،طراحی هام،همه وسایلی که بدون من تو این اتاق تاریک و کثیف بودند ،چیده شده بودند...لبخند کمرنگی زدم و به دیوار به عکس های سه نفرم...همراه مادرم و پدرم نگاهی کردم..
قطره اشکم از چشمم پایین اومد...با صدای کوک به خودم اومدم..
+ اینجا میخوابی؟
زود دستمو روی صورتم کشیدم تا اشکم پاک بشه،
_ اهوم شمام تو اتاق مامان بابام بخوابین
+ تا کی میخوای ساکت بمونی؟
_ منظور؟
+ خودتو زدی به نفهمی یا واقعا نمیفهمی؟
_ چی میگی کوک؟ هیچی از حرفات نمیفهمم
+ من...
( کیف کنید دوپارت گذاشتم)
جاهایی که میدونستم رو رفتیم و زیاد بیرون بودیم منتظر بودم خانم کیم زنگ بزنه و اطلاع بده کع خونه رو تمیز کرده.
رفته بودیم یه رستوران شیک و اونجا درحال خوردن بودم که الی زود بلند شد دستشو تو دهنش گرفت و رفت طرف سرویس بهداشتی.
جونگکوک پوزخندی زد
از جاش بلند نشد..!
_ به چی پوز خند میزنی؟
میخواستم از جام بلند شم برم پیش الی که مچمو گرفت و نزاشت
+ لازم نیست بری،بشین سرجات!
_ چت شده؟ تا دیروز سرما هم میخورد نگرانش میشدی ولی الان..
+ خودت چی فکر میکنی؟! تو زرنگتر از این حرفایی فکر کن و بفهم!
_ برو پیش زنت .
+ لازم نیست تو نگرانش نباش.
میخواستم برم ولی الی اومد
الی:ببخشید یکم حالم خراب شد احتمالا بخاطر اب میوه بوده...( نگران
_ اهوم...
پول رو حساب کردیم و بستنی هم خریدیم درحال قدن زدن بودیم که گوشیم زنگ زد.
خانم کیم بود .. جوابشو دادم...و بعد قطع کردم،
_ خانم کیمه گفت همه جای خونه رو تمیز کرده،بریم
+ باشه
*
چراغ های خونه روشن بودند وارد خونه شدیم داشت از تمیز بودنش برق میزد همه جا تمیز بود ... رفتم به اتاقم..تمیز، تمیز بود سمت کمدم رفتم و بازش کردم لباسای قدیمیم...لباس فرمم..همشون تمیز سرجاشون بودن...خیلی دلم برای زمان راهنمایی و دبیرستانی تنگ شده...بود
روی میز کارم نگاهی انداختم کتاب هام،طراحی هام،همه وسایلی که بدون من تو این اتاق تاریک و کثیف بودند ،چیده شده بودند...لبخند کمرنگی زدم و به دیوار به عکس های سه نفرم...همراه مادرم و پدرم نگاهی کردم..
قطره اشکم از چشمم پایین اومد...با صدای کوک به خودم اومدم..
+ اینجا میخوابی؟
زود دستمو روی صورتم کشیدم تا اشکم پاک بشه،
_ اهوم شمام تو اتاق مامان بابام بخوابین
+ تا کی میخوای ساکت بمونی؟
_ منظور؟
+ خودتو زدی به نفهمی یا واقعا نمیفهمی؟
_ چی میگی کوک؟ هیچی از حرفات نمیفهمم
+ من...
( کیف کنید دوپارت گذاشتم)
۳.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.