پارت ۱۱
– چی بهم دادی؟!
پا روی پا میاندازد و حالت غیر عادیاش برای او لذتبخش است…
خواهر ماهان موحد، مقابل نگاه او مست تلو تلو میخورد و دیوانهوار میخندد.
– چیزی ندادم، چی شه مگه؟
دخترک مانتویش را چنگ میزند و چادرش را کجا انداخته بود؟!
روسریاش هم دور دست کوروش پیچیده شده بود و موهای تقریبا بلند و صافش در اسارت کلیپس بودند.
لیوانش را روی میز گذاشته و میایستد
– گرممه! وای چقدر گرمه!
مقابل دخترک میایستد و دستش را بند تونیکش میکند
– بذار دربیارم لباست رو…
دخترک مقاومت که میکند، عصبی روی مبل برمیگردد و اصلا حال و حوصلهی ناز کشیدن ندارد.
لیوان دخترک را دوباره از الکل پر میکند و سمتش میگیرد
– بیا…
دخترک توی حال خودش نیست و لیوان را بار دیگر سر میکشد
– بذار در بیارم پیرهنت رو…
اینبار مخالفتی نمیکند و کوروش با یک حرکت تونیکش را از تنش میکند…
دخترک مستانه میخندد و نگاه او اما حریصانه در اندام دخترک چرخ میخورد…
از روی سینههای کوچکش، تا نافش…
– بیا اینجا ببینم…
از توی جیب شلوارش قرصی که از قدیر گرفته بود را روی لبهای دخترک میگذارد
– بگیر بخور به خودت بیا…
قرص را توی دهان دخترک میاندازد و دوباره لیوان نصفه از محتوای الکل را به دستش میدهد
دخترک تلو میخورد و محتوای معدهاش میجوشد، کوروش اما دست دور تنش میپیچد و میخندد
– چی شد؟!
– میخوام… بالا… بیارم.
مجبورش میکند روی کناپهی تخت شو بنشیند و پچ میزند
– چیزی نیست، بالا نمیاری…
نگاهش بدون اینکه بخواهد سمت سینههای کوچک دخترک سر میخورد…
سفیدی تنش…
آن هالهی صورتی رنگ سینهی راستش را از سوتین دیده میشود…
نباید از این رابطه لذت ببرد، این را به خودش قول داده است.
فقط تا پاره شدن پردهی بکارت دخترک جلو میرود، نه بیشتر…
نگاه میگیرد و دستش را به کش شلوارش میرساند…
– میخوای دربیارم لباست رو؟!
هرم نفسش توی گردن دخترک باعث میشود نفس عمیقی بکشد و کمرم را بالا بدهد…
دستان دخترک دور گردنش حلقه میشود….
– آره… خیلی داغه اینجا.
اخم دارد وقتی شلوار دخترک را پایین میکشد…
دستش مشت میشود و کسی انگار محکم و پی در پی بر سرش چکش میکوبد.
اسم این کارش تجاوز است؟!
هرم داغ نفسهایش حوالی گردن و سرشانهی دخترک، باعث میشود زیر تنش پیچی بخورد و یاد خواهرش میافتد…
او هم همسن همین دختر بود وقتی برادر این دختر رویاهایش را با خاک یکسان کرده بود!
لبهایش را به گردن دخترک میچسباند و بوسههای ریزش باعث میشود دخترک ناله کند…
– هنوز گرمته؟!
پا روی پا میاندازد و حالت غیر عادیاش برای او لذتبخش است…
خواهر ماهان موحد، مقابل نگاه او مست تلو تلو میخورد و دیوانهوار میخندد.
– چیزی ندادم، چی شه مگه؟
دخترک مانتویش را چنگ میزند و چادرش را کجا انداخته بود؟!
روسریاش هم دور دست کوروش پیچیده شده بود و موهای تقریبا بلند و صافش در اسارت کلیپس بودند.
لیوانش را روی میز گذاشته و میایستد
– گرممه! وای چقدر گرمه!
مقابل دخترک میایستد و دستش را بند تونیکش میکند
– بذار دربیارم لباست رو…
دخترک مقاومت که میکند، عصبی روی مبل برمیگردد و اصلا حال و حوصلهی ناز کشیدن ندارد.
لیوان دخترک را دوباره از الکل پر میکند و سمتش میگیرد
– بیا…
دخترک توی حال خودش نیست و لیوان را بار دیگر سر میکشد
– بذار در بیارم پیرهنت رو…
اینبار مخالفتی نمیکند و کوروش با یک حرکت تونیکش را از تنش میکند…
دخترک مستانه میخندد و نگاه او اما حریصانه در اندام دخترک چرخ میخورد…
از روی سینههای کوچکش، تا نافش…
– بیا اینجا ببینم…
از توی جیب شلوارش قرصی که از قدیر گرفته بود را روی لبهای دخترک میگذارد
– بگیر بخور به خودت بیا…
قرص را توی دهان دخترک میاندازد و دوباره لیوان نصفه از محتوای الکل را به دستش میدهد
دخترک تلو میخورد و محتوای معدهاش میجوشد، کوروش اما دست دور تنش میپیچد و میخندد
– چی شد؟!
– میخوام… بالا… بیارم.
مجبورش میکند روی کناپهی تخت شو بنشیند و پچ میزند
– چیزی نیست، بالا نمیاری…
نگاهش بدون اینکه بخواهد سمت سینههای کوچک دخترک سر میخورد…
سفیدی تنش…
آن هالهی صورتی رنگ سینهی راستش را از سوتین دیده میشود…
نباید از این رابطه لذت ببرد، این را به خودش قول داده است.
فقط تا پاره شدن پردهی بکارت دخترک جلو میرود، نه بیشتر…
نگاه میگیرد و دستش را به کش شلوارش میرساند…
– میخوای دربیارم لباست رو؟!
هرم نفسش توی گردن دخترک باعث میشود نفس عمیقی بکشد و کمرم را بالا بدهد…
دستان دخترک دور گردنش حلقه میشود….
– آره… خیلی داغه اینجا.
اخم دارد وقتی شلوار دخترک را پایین میکشد…
دستش مشت میشود و کسی انگار محکم و پی در پی بر سرش چکش میکوبد.
اسم این کارش تجاوز است؟!
هرم داغ نفسهایش حوالی گردن و سرشانهی دخترک، باعث میشود زیر تنش پیچی بخورد و یاد خواهرش میافتد…
او هم همسن همین دختر بود وقتی برادر این دختر رویاهایش را با خاک یکسان کرده بود!
لبهایش را به گردن دخترک میچسباند و بوسههای ریزش باعث میشود دخترک ناله کند…
– هنوز گرمته؟!
۱.۵k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.