خبر به دورترین نقطه جهان برسد
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
<نخواست او به من خسته - بی گمان - برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
<کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
<به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
<به آن که دوست تَرَش داشته به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
<خبر به دورترین نقطه جهان برسد
گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری
<که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند ... نه! نفرین نمی کنم ... نکند
<به او - که عاشق او بوده ام - زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
<خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
<نخواست او به من خسته - بی گمان - برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
<کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
<به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
<به آن که دوست تَرَش داشته به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
<خبر به دورترین نقطه جهان برسد
گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری
<که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند ... نه! نفرین نمی کنم ... نکند
<به او - که عاشق او بوده ام - زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
<خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
۴.۴k
۱۸ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.