پارت دوم
اومدم با پارت دوم فن فیک.....
....................................
_نمیخوای بگی چی شده؟
+........
=باز کتک خوردی؟
_ببند الان دوباره آبغوره میگیره💀
+آره، کتک خوردم
=میخوای گریه کنی؟ گریه کن! بی تربیت.....
_ژولیتتتتتتت
=گو خوردم😐
&خب بگیر اینو بخور تا آروم بشی.
+این چیه؟
&شربته، خوشمزست بخورش
+باشه
.......
_الان مامانت بفهمه از خونه فرار کردی باز بری خونه کتکت میزنه، نه؟
+.........
=بیخیال، لیا امشب همینجا میمونه.
_پس زنگ بزن به بابات بگو.
+نه، اگه به اون بگم میره به نامادریم میگه💀
=لیا غذا خوردی؟
+نه*
_تاکی(تاکئومی) برای لیا از اون نودل های خوشمزت درست که انگشتاش هم باهاش بخوره💀
&باش.
_وایییییی بچه ها پایه اید امروز بریم شهر بازی؟
=هورااااا شهر بازی دوست دارمممم، داداشت که نمیاد؟ (منظورش سانزو عه)
_فکر نکنم
=آخرین دفعه ای که اومد همه پشمکامو خورد و پول پشمکامو نداد💀
_چی بگم....
لیا درمورد هاروچیو سانزو میدونست، که توی این اواخر سانزو از گنگ بانتن آشوب به پا کرده بود، گروگان های که به دست سانزو میوفتاد به طرز وحشتناکی میمردن و سانزو از این کار عشق می کرد.
دخترای توکیو در ظاهر عاشق ران ریندو و سانزو بودن، اما بعد از کشته شدن دختر 5 ساله ژاپنی هیچکس نمیتونست اسم بانتن رو درست تلفظ کنه.
کسایی که پول بانتن رو بالا میکشیدن آب خوش از گلوشون پایین نمیرفت، هرجا که بودن پیدا میشدن و درجا به قتل میرسیدن.....
لیا و ژولیت میدونستن که دوست شدن با سنجو عاقبت خوبی نداره اما اونو دوست داشتن و تا زمانی که برای بانتن مفید بودن بلایی سرشون نمیومد، لیا نه، اما ژولیت چرا.
ژولیت شده بود جوان ترین دکتر بانتن که با اولین معاینه تمام درد های بدن آدمای بانتن و بیرون میکشید، همین.
لیا قبول کرد و با ژولیت و سنجو به شهربازی رفت.
شهر بازی خیلی خلوت بود، چرا؟ چون بقیه میترسیدن اعضای بانتن یه دفه بریزن اونجا و قتل عام دسته جمعی اتفاق بیوفته.
مسخرست، میدونم.
وقتی از شهر بازی برگشتن توی سومین منطقه شیبویا، از یه یه بانک سرقت کرده بودن و آتیش سوزی بزرگی راه افتاده بود!
آتیش سوزی صد راه این سه تا دختر شده بود و نمیزاشتم اونا رد بشن و به خونه برن، تا پلیسا و آتش نشان ها رسیدن روی ساختمون بانک یه هلیکوپتر نشست و چند نفر رفتن توش و هلیکوپتر بلند شد و با سرعت رفت.
روی اون هلیکوپتر میشکی رنگ علامگ گنگ بانتن بود تهش معلوم شد که....
________________________________________________________________________________________
خب اینم از پارت دوم 💀
بیشتر از پارت اول بود.
بچه ها به چن تا کرکتر نیاز دارم واسه فن فیکم
کلا سه تا میخوام.
اوسی های توکیو ریونجرزتون رو توی پیوی بگین تا توی فن فیک بزارمشون💀
#ویسگون
#فن_فیک
#توکیو_ریونجرز
....................................
_نمیخوای بگی چی شده؟
+........
=باز کتک خوردی؟
_ببند الان دوباره آبغوره میگیره💀
+آره، کتک خوردم
=میخوای گریه کنی؟ گریه کن! بی تربیت.....
_ژولیتتتتتتت
=گو خوردم😐
&خب بگیر اینو بخور تا آروم بشی.
+این چیه؟
&شربته، خوشمزست بخورش
+باشه
.......
_الان مامانت بفهمه از خونه فرار کردی باز بری خونه کتکت میزنه، نه؟
+.........
=بیخیال، لیا امشب همینجا میمونه.
_پس زنگ بزن به بابات بگو.
+نه، اگه به اون بگم میره به نامادریم میگه💀
=لیا غذا خوردی؟
+نه*
_تاکی(تاکئومی) برای لیا از اون نودل های خوشمزت درست که انگشتاش هم باهاش بخوره💀
&باش.
_وایییییی بچه ها پایه اید امروز بریم شهر بازی؟
=هورااااا شهر بازی دوست دارمممم، داداشت که نمیاد؟ (منظورش سانزو عه)
_فکر نکنم
=آخرین دفعه ای که اومد همه پشمکامو خورد و پول پشمکامو نداد💀
_چی بگم....
لیا درمورد هاروچیو سانزو میدونست، که توی این اواخر سانزو از گنگ بانتن آشوب به پا کرده بود، گروگان های که به دست سانزو میوفتاد به طرز وحشتناکی میمردن و سانزو از این کار عشق می کرد.
دخترای توکیو در ظاهر عاشق ران ریندو و سانزو بودن، اما بعد از کشته شدن دختر 5 ساله ژاپنی هیچکس نمیتونست اسم بانتن رو درست تلفظ کنه.
کسایی که پول بانتن رو بالا میکشیدن آب خوش از گلوشون پایین نمیرفت، هرجا که بودن پیدا میشدن و درجا به قتل میرسیدن.....
لیا و ژولیت میدونستن که دوست شدن با سنجو عاقبت خوبی نداره اما اونو دوست داشتن و تا زمانی که برای بانتن مفید بودن بلایی سرشون نمیومد، لیا نه، اما ژولیت چرا.
ژولیت شده بود جوان ترین دکتر بانتن که با اولین معاینه تمام درد های بدن آدمای بانتن و بیرون میکشید، همین.
لیا قبول کرد و با ژولیت و سنجو به شهربازی رفت.
شهر بازی خیلی خلوت بود، چرا؟ چون بقیه میترسیدن اعضای بانتن یه دفه بریزن اونجا و قتل عام دسته جمعی اتفاق بیوفته.
مسخرست، میدونم.
وقتی از شهر بازی برگشتن توی سومین منطقه شیبویا، از یه یه بانک سرقت کرده بودن و آتیش سوزی بزرگی راه افتاده بود!
آتیش سوزی صد راه این سه تا دختر شده بود و نمیزاشتم اونا رد بشن و به خونه برن، تا پلیسا و آتش نشان ها رسیدن روی ساختمون بانک یه هلیکوپتر نشست و چند نفر رفتن توش و هلیکوپتر بلند شد و با سرعت رفت.
روی اون هلیکوپتر میشکی رنگ علامگ گنگ بانتن بود تهش معلوم شد که....
________________________________________________________________________________________
خب اینم از پارت دوم 💀
بیشتر از پارت اول بود.
بچه ها به چن تا کرکتر نیاز دارم واسه فن فیکم
کلا سه تا میخوام.
اوسی های توکیو ریونجرزتون رو توی پیوی بگین تا توی فن فیک بزارمشون💀
#ویسگون
#فن_فیک
#توکیو_ریونجرز
۱.۷k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.