(وقتی بد بوی کلاستونه) last part
(وقتی بد بوی کلاستونه) last part
(چون حوصله ندارم بنویسم خلاصه میکنم😂)
این دوتا عزیز دیگه مثل کفتر های عاشق بودن یعنی انقدر که کوک اصلا یادش رفته بود مال بازی جرعت و حقیقته
(بریم سراغ براداران )
نامجون:خوب کوک قراره بهت یک چیزی را بهت بگیم
کوک:خوب بگید
نامی:خوب جین تو بگو
جین:نه جی هوپ بگه
جی هوپ:من نه شوگا بگه
شوگا:منم نه جیمین بگه
جیمین:نه تهیونگ بگه
تهیونگ:منم نمیگم نامجون تو بگو نامجون:خوب داش گلم داستان از این قرا ره که دیگه ما نمیخوایم با این لیا دیگه دوست باشی یعنی تموم فینیش
کوک:چی چرااا؟ ما دیگه بهم اعتراف کردیم
جی هوپ داخل گوش جین آروم میگه:بیا الانم میگه ما میخوایم باهم عروسی کنیم و تازه اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم
کوک:ما تازه میخوایم عروسی کنیم و اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم
جی هوپ:بیا همین که گفتم شد
۶تا اعضا:اممم خوب هیچی به پای هم پیر شید
جین با گریه:حیققق بیا بچه ای که بزرگ کردم گنده شده میخواد ازدواج کنه حیققققق
گوشی کوک زنگ میخوره📱
کوک:الو عشقم(امان از سینگلی 🗿)
اعضا:عوقققققق
(باز خلاصه میکنم چون حوصله ندارم
خوب این دو گل عزیز تا سن قانونی صبر کردند یعنی اون موقعه ۱۶ سالش بوده و بعد اینا توی ۲۰ سالگی با هم ازدواج میکنن دوتا بچه هم دارن ایزی ایزی تمامممم
-------------------------------------------------------
ممنون از اون کیوت ها ودارک هایی که این فیک را تا آخر همراهی کردند کامنت گذاشتند و لایک کردن اگر آخرش را خیلی آبکی و هول هولکی گذاشتم معذرت میخوام چون میخوام رمان نامی و جیمین را بیشتر روش وقت بزارم و خوب فرشته اسیر شده را کامل نوشتم ودارم ارسال میکنم
و خوب مرسی که همراهیم کردید بوسس
اخری هم بچه هاشونه
(چون حوصله ندارم بنویسم خلاصه میکنم😂)
این دوتا عزیز دیگه مثل کفتر های عاشق بودن یعنی انقدر که کوک اصلا یادش رفته بود مال بازی جرعت و حقیقته
(بریم سراغ براداران )
نامجون:خوب کوک قراره بهت یک چیزی را بهت بگیم
کوک:خوب بگید
نامی:خوب جین تو بگو
جین:نه جی هوپ بگه
جی هوپ:من نه شوگا بگه
شوگا:منم نه جیمین بگه
جیمین:نه تهیونگ بگه
تهیونگ:منم نمیگم نامجون تو بگو نامجون:خوب داش گلم داستان از این قرا ره که دیگه ما نمیخوایم با این لیا دیگه دوست باشی یعنی تموم فینیش
کوک:چی چرااا؟ ما دیگه بهم اعتراف کردیم
جی هوپ داخل گوش جین آروم میگه:بیا الانم میگه ما میخوایم باهم عروسی کنیم و تازه اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم
کوک:ما تازه میخوایم عروسی کنیم و اسم بچه هامون هم انتخاب کردیم
جی هوپ:بیا همین که گفتم شد
۶تا اعضا:اممم خوب هیچی به پای هم پیر شید
جین با گریه:حیققق بیا بچه ای که بزرگ کردم گنده شده میخواد ازدواج کنه حیققققق
گوشی کوک زنگ میخوره📱
کوک:الو عشقم(امان از سینگلی 🗿)
اعضا:عوقققققق
(باز خلاصه میکنم چون حوصله ندارم
خوب این دو گل عزیز تا سن قانونی صبر کردند یعنی اون موقعه ۱۶ سالش بوده و بعد اینا توی ۲۰ سالگی با هم ازدواج میکنن دوتا بچه هم دارن ایزی ایزی تمامممم
-------------------------------------------------------
ممنون از اون کیوت ها ودارک هایی که این فیک را تا آخر همراهی کردند کامنت گذاشتند و لایک کردن اگر آخرش را خیلی آبکی و هول هولکی گذاشتم معذرت میخوام چون میخوام رمان نامی و جیمین را بیشتر روش وقت بزارم و خوب فرشته اسیر شده را کامل نوشتم ودارم ارسال میکنم
و خوب مرسی که همراهیم کردید بوسس
اخری هم بچه هاشونه
۳.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.