تکپارتی
#تکپارتی
«درخواستی»
«وقتی دیر میای خونه»
ویو خوابگاه ساعت ۱۱:
نامجون: این دختر کجا موندههههه «عصبی»
یونگی: اوففففف یعنی چی مشترک مورد نظر در دسترس نیستتتتتت
جیمین: چی کار کنیم؟؟
جونگکوک: بریم دنبالش؟؟؟؟
جین: کجا رو میخوای بگردی ؟؟؟ باید صبر کنیم بیاد خونه
جیهوپ: اگر اتفاقی برای افتاده باشه چی؟؟؟
تهیونگ: ایشالا که چیزی نشده.... بیاید فکر های بد نکنیم
دو ساعت بعد:
جین: نامجون بیا بشین... سرم گیج رفت انقدر راه رفتی. دو ساعته داری عرض و طول خونه رو طی میکنی
نامجون: نمیتونم... نمیتونم بشینم
ساعت ۲:
ا.ت کلید میندازه و در رو باز میکنه که با ۱۴ تا چشم مواجه میشه
نامجون: کجا بودی ؟؟؟؟
ا.ت: کمپانی«سرد»
یونگی :چرا جواب اون تلفن کوفتی رو نمیدی؟؟؟؟ «عصبی»
ا.ت: شارژم تموم شد
جین: تو کمپانی شارژر نیست؟؟؟
ا.ت:.......
جیمین: ا.ت کج........
ا.ت: من خستم .... میشه برید کنار میخوام برم بخوابم
جونگکوک:« دست زخمی ا.ت رو میگیره » ا.ت
ا.ت: آخخخخخ
جونگکوک : چی شد ؟؟؟؟
ا.ت: هیچی..... چیزی نیست « دستشو میکشه »
جونگکوک: بیینم دستتو
ا.ت: « دستشو میبره پشتش » نمی خواد
جونگکوک: « دست ا.ت رو میگیره و آستینشو میده بالا »
تهیونگ: دستت چی شده ؟؟؟
ا.ت: درد میکرد بستمش
جیهوپ: ا.ت؟؟؟ بخواطر دست درد رفتی بیمارستان ؟؟؟ چون اینو قطعاً خودت نیستی
ا.ت: گفتم چیزی نیست.... کم تر بهم گیر بدید « یکم بلند ، بغض »
یونگی: بگو چیشده
ا.ت:« تعریف میکنه »
نامجون: نباید تنهات میزاشتم
جیهوپ: چرا این وقت شب تنها راه افتادی بیای خونه خب
یونگی: خیلی خب.... .... دیگه شده..... تقصیر ا.ت نیست.... شام خوردی ؟؟؟
ا.ت:« سرشو تکون میده »
جین : من برات غذا درست میکنم
جونگکوک: منم گشنمه هیونگ
جین: مگه شام نخوردی؟؟؟
جونگکوک: یااااا خب کلی استرس کشیدم... گشنم شده
جیمین و تهیونگ: منم گشنمه
جین: یااااااا من برای ا.ت میخوام شام درست کنم.... شما به بار غذا خوردید « غر های معروفش »
ا.ت:« خندش میگیره »
جین: دختره ی بی تر ادب.... این همه از دستت استرس کشیدم صورت هندسامم خراب شده... تاره میخوام برات شام درست کنم... بعد بهم میخندی ؟؟؟؟ لیاقت نداری
اعضا:« همه خندشون میگیره »
جین: هیچ کدومتون لیاقت منو ندارید
ا.ت: حالا قهر نکن... مامان قشنگم
جین: یاااااا دختره ی نا هندسامممممم..... کی گفته من مامان توام؟؟؟؟؟
« امیدوارم خوشتون بیاد »
« نمیدونم اون طوری که میخواستی شده یا نه »
«درخواستی»
«وقتی دیر میای خونه»
ویو خوابگاه ساعت ۱۱:
نامجون: این دختر کجا موندههههه «عصبی»
یونگی: اوففففف یعنی چی مشترک مورد نظر در دسترس نیستتتتتت
جیمین: چی کار کنیم؟؟
جونگکوک: بریم دنبالش؟؟؟؟
جین: کجا رو میخوای بگردی ؟؟؟ باید صبر کنیم بیاد خونه
جیهوپ: اگر اتفاقی برای افتاده باشه چی؟؟؟
تهیونگ: ایشالا که چیزی نشده.... بیاید فکر های بد نکنیم
دو ساعت بعد:
جین: نامجون بیا بشین... سرم گیج رفت انقدر راه رفتی. دو ساعته داری عرض و طول خونه رو طی میکنی
نامجون: نمیتونم... نمیتونم بشینم
ساعت ۲:
ا.ت کلید میندازه و در رو باز میکنه که با ۱۴ تا چشم مواجه میشه
نامجون: کجا بودی ؟؟؟؟
ا.ت: کمپانی«سرد»
یونگی :چرا جواب اون تلفن کوفتی رو نمیدی؟؟؟؟ «عصبی»
ا.ت: شارژم تموم شد
جین: تو کمپانی شارژر نیست؟؟؟
ا.ت:.......
جیمین: ا.ت کج........
ا.ت: من خستم .... میشه برید کنار میخوام برم بخوابم
جونگکوک:« دست زخمی ا.ت رو میگیره » ا.ت
ا.ت: آخخخخخ
جونگکوک : چی شد ؟؟؟؟
ا.ت: هیچی..... چیزی نیست « دستشو میکشه »
جونگکوک: بیینم دستتو
ا.ت: « دستشو میبره پشتش » نمی خواد
جونگکوک: « دست ا.ت رو میگیره و آستینشو میده بالا »
تهیونگ: دستت چی شده ؟؟؟
ا.ت: درد میکرد بستمش
جیهوپ: ا.ت؟؟؟ بخواطر دست درد رفتی بیمارستان ؟؟؟ چون اینو قطعاً خودت نیستی
ا.ت: گفتم چیزی نیست.... کم تر بهم گیر بدید « یکم بلند ، بغض »
یونگی: بگو چیشده
ا.ت:« تعریف میکنه »
نامجون: نباید تنهات میزاشتم
جیهوپ: چرا این وقت شب تنها راه افتادی بیای خونه خب
یونگی: خیلی خب.... .... دیگه شده..... تقصیر ا.ت نیست.... شام خوردی ؟؟؟
ا.ت:« سرشو تکون میده »
جین : من برات غذا درست میکنم
جونگکوک: منم گشنمه هیونگ
جین: مگه شام نخوردی؟؟؟
جونگکوک: یااااا خب کلی استرس کشیدم... گشنم شده
جیمین و تهیونگ: منم گشنمه
جین: یااااااا من برای ا.ت میخوام شام درست کنم.... شما به بار غذا خوردید « غر های معروفش »
ا.ت:« خندش میگیره »
جین: دختره ی بی تر ادب.... این همه از دستت استرس کشیدم صورت هندسامم خراب شده... تاره میخوام برات شام درست کنم... بعد بهم میخندی ؟؟؟؟ لیاقت نداری
اعضا:« همه خندشون میگیره »
جین: هیچ کدومتون لیاقت منو ندارید
ا.ت: حالا قهر نکن... مامان قشنگم
جین: یاااااا دختره ی نا هندسامممممم..... کی گفته من مامان توام؟؟؟؟؟
« امیدوارم خوشتون بیاد »
« نمیدونم اون طوری که میخواستی شده یا نه »
۸.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.