دعوت به کاخ سلطنتی پارت ۴
دعوت به کاخ سلطنتی پارت ۴
ا.ت برگشت که دید تهیونگه
ا.ت در حالی لبخند شیرینی رو لباش بود گفت
ا.ت: چیزی لازم داشتید؟
تهیونگ: نه...میخواستم ازتون خواهش کنم که در مساله ای کمکم کنید
ا.ت: بله حتما اتفاق خاصی افتاده؟
تهیونگ: اینجا نمیشه لطفا با من بیایید
ا.ت با اینکه متعجم بود گفت
ا.ت: بله حتما
تهیونگ دست ا.ت رو گرفت و با خودش به اتاقش برد
تهیونگ: چون شما یک دختر هستین خواستم ازتون بپرسم
ا.ت: بفرمایید
تهیونگ: من عاشق شخصی شدم و نمیدونم چطوری بهش اعتراف کنم
ا.ت: خب ببینید شما هرچقدر کشش بدید بهتره
تهیونگ: به چه دلیل؟
ا.ت: چون تو این زمان میتونید همدیگر را بهتر بشناسید
تهیونگ: بعد آن اعتراف کنم؟
ا.ت: بله... حالا این شخص خوش شانس کیست؟
تهیونگ: اسمش را نمیدانم اما...چشمایی همچو دریا دارد آبی نیست! ولی من غرق آن میشم موهایی همچو ابریشم...
ا.ت: واو
تهیونگ: بله
پایان این پارت
حمایت؟
ا.ت برگشت که دید تهیونگه
ا.ت در حالی لبخند شیرینی رو لباش بود گفت
ا.ت: چیزی لازم داشتید؟
تهیونگ: نه...میخواستم ازتون خواهش کنم که در مساله ای کمکم کنید
ا.ت: بله حتما اتفاق خاصی افتاده؟
تهیونگ: اینجا نمیشه لطفا با من بیایید
ا.ت با اینکه متعجم بود گفت
ا.ت: بله حتما
تهیونگ دست ا.ت رو گرفت و با خودش به اتاقش برد
تهیونگ: چون شما یک دختر هستین خواستم ازتون بپرسم
ا.ت: بفرمایید
تهیونگ: من عاشق شخصی شدم و نمیدونم چطوری بهش اعتراف کنم
ا.ت: خب ببینید شما هرچقدر کشش بدید بهتره
تهیونگ: به چه دلیل؟
ا.ت: چون تو این زمان میتونید همدیگر را بهتر بشناسید
تهیونگ: بعد آن اعتراف کنم؟
ا.ت: بله... حالا این شخص خوش شانس کیست؟
تهیونگ: اسمش را نمیدانم اما...چشمایی همچو دریا دارد آبی نیست! ولی من غرق آن میشم موهایی همچو ابریشم...
ا.ت: واو
تهیونگ: بله
پایان این پارت
حمایت؟
۷.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.