پارت آخرستاره درخشان
واون ور نارو ونیکایی رو داشتیم ک درتمام این مدت شاهد این صحنه بودن... ک یهوووو
نارو:وایییی داداشی
نیکا:وایی نه نارو... اما دیرشده بود
ک فویو و آیگر عینهو جن دیده ها ازهم جدا شدن
ک نارو گفت:وایی، آیگر انتظار نداشتم اینطوری بشه فکرمیکردم توزچدترمیگی
آیگرک لبو شده بود با لکنت گفت:چ،.. چی... منظورت رو نمیفهمم
نارو:ای کلک من ونیکاهمه چی ودیدیم مگه نه نیکا
نیکا:آ.آره
بیا اینم شاهد
آیگرک زدب سیم آخرفیوزهاش همه پریدن شروع کرد دنبال نارو دویدن موش گربه دنبال هم بودن
اون سمت فویو رو داشتیم ک بالبخند داشت نگاشون میکرد که......
فوبوکی:چی شده فویو چرا میخندی
فویوک انتظار نداشته فوبوکی بیاد دست پاچه شد و گفت:خب... خب. چیزه...
نیکا:داشت ب کارای ناروآیگرمیخندید.. (خنده زایه) هههه، آخه بایدمیدیدیشون خیلی بامزه دعوامیکنن
سوو:جالبه.
فویوبالحن آروم ک فقط نیکا بشنوه:ممنون💙
خواهش😇
پایاااانننننن خبببببب چطوربیییددددددد نظری هیتی ایده ایی درخواستی درخدمتممممممم
نارو:وایییی داداشی
نیکا:وایی نه نارو... اما دیرشده بود
ک فویو و آیگر عینهو جن دیده ها ازهم جدا شدن
ک نارو گفت:وایی، آیگر انتظار نداشتم اینطوری بشه فکرمیکردم توزچدترمیگی
آیگرک لبو شده بود با لکنت گفت:چ،.. چی... منظورت رو نمیفهمم
نارو:ای کلک من ونیکاهمه چی ودیدیم مگه نه نیکا
نیکا:آ.آره
بیا اینم شاهد
آیگرک زدب سیم آخرفیوزهاش همه پریدن شروع کرد دنبال نارو دویدن موش گربه دنبال هم بودن
اون سمت فویو رو داشتیم ک بالبخند داشت نگاشون میکرد که......
فوبوکی:چی شده فویو چرا میخندی
فویوک انتظار نداشته فوبوکی بیاد دست پاچه شد و گفت:خب... خب. چیزه...
نیکا:داشت ب کارای ناروآیگرمیخندید.. (خنده زایه) هههه، آخه بایدمیدیدیشون خیلی بامزه دعوامیکنن
سوو:جالبه.
فویوبالحن آروم ک فقط نیکا بشنوه:ممنون💙
خواهش😇
پایاااانننننن خبببببب چطوربیییددددددد نظری هیتی ایده ایی درخواستی درخدمتممممممم
۹۹۰
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.