فیک مروارید سیاه
فیک مروارید سیاه
پارت3
ویو ا.ت
وای بلاخره پیتونم مستقل باشم خیلی خوبه
بعد از اینکه مصاحبه رو قبول کردم از کمپانی خارج شدم و بخ سمت عمارت رفتم
بعد از نیم ساعت رسیدم عمارت ماشینو پارک کردم وارد عمارت شدم که با چهره عصبی جیمین روبه رو شدم
جیمین: کدوم گوری بودی هان؟ چطوری بدون مشورت من میری کار میکنی؟ اگر وار میخواست شرکت بابا بود چرا باید بری پیشت غریبه(داد)
ا.ت: داد نزن حوصلتو ندارم زندگی خودمه میخوام کار کنمو پول خودمو دربیارم نمیخوام از تو کمکی بگیرم
جیمین: ا.ت...بس کن دیگه خستم کردی چرا همش این رفتارا رو میکنی چرا واقعا؟ بس کن چه وضعشه من برادرتم نمیتونی بگی زندگی خودمه
ا.ت: وقتی تو اون روز لعنتی تو سن 11 سالگیم میگفتی من قاتل که نمیگفتی داداشمی گفتی ازم منتفری الان چیشد(داد)
فلش بک
امروز تولدمه مامان بابا قول دادن منو ببرن شهربازی برای تولدم داداشم مدرسس و نمیتونه بیاد بارون بود ولی با اصرار من رفتیم کلی خوشگذشت که بابا گفت داداشم داره برمیگرده ماهم بریم خیلی هیجان داشتم اخه دادشمو خیلی دوست دارم
رفتیم سمت ماشینو سوار شدیم تا خونه خیلی نبود وقتی داشتیم میرفتی ی ماشین میاد سمتمون و تصادف میکنیم مامانو بابا تو اون تصادف میمیرن
ویو جیمین
داشتم برمیگشتم خونه امروز تولد ا.ت بود براش عروسکی که دوس داشتو گرفتم دم در بودم که گوشیم زنگ خورد
پلیس: اقای پارک جیمین درسته؟
جیمین: بله بفرمایین
پلیس: متاسفانه پدر و مادر و خواهرتون تصادف کردن و از تصادف فقط خواهرت در قید حیات موندن تسلیت میگم
جیمین:چ...چی میگین شما؟ خودمو بیمارستان؟ (بغض)
پلیس: بیمارستان............
جیمین: رفتم سمت بیمارستان بعد این خبر دنیا رو سرم خراب شد نمیدونستم چکارکنم وقتی رسیدم منو بردن سردخونه و مامان و بابامو دیدم میخواستم ببینم ا.ت کجاست که دیدم بیهوشه و رو تخت بیمارستان دلم اتیش میگرفت
ا.ت که بهوش اومد تو شوک بود بهش میگفتم چه چطور شد ولی هیچی نمیگفت بعد گفت اگر من اصرار نمیکردم اگر من اصرار نمیکردم نمیمردن
که من خیلی عصبی شدم گفتم
جیمین: یعنی چی؟ بخاطر بچه بازیه تو مردن؟ بخاطر تو..من پدرو مادرمو از دست دادم ازت متنفرم مگه چکارت کردن که کشتیشون قاتل
ا.ت: داداشی م...من م..ن نکشتمشون(گریه)
ا.ت بعد اون روز از صدای های بلند یا ناراحتیه زیاد بیهوش میشه
بعد اون روز ا.ت و جیمین باهام بزور حرف میزدن و این موضوع تا سن الانشون ادامه داشت
پایان فلش بک
جیمین:......
امیدوارم خوشتون اومده باشه)
پارت3
ویو ا.ت
وای بلاخره پیتونم مستقل باشم خیلی خوبه
بعد از اینکه مصاحبه رو قبول کردم از کمپانی خارج شدم و بخ سمت عمارت رفتم
بعد از نیم ساعت رسیدم عمارت ماشینو پارک کردم وارد عمارت شدم که با چهره عصبی جیمین روبه رو شدم
جیمین: کدوم گوری بودی هان؟ چطوری بدون مشورت من میری کار میکنی؟ اگر وار میخواست شرکت بابا بود چرا باید بری پیشت غریبه(داد)
ا.ت: داد نزن حوصلتو ندارم زندگی خودمه میخوام کار کنمو پول خودمو دربیارم نمیخوام از تو کمکی بگیرم
جیمین: ا.ت...بس کن دیگه خستم کردی چرا همش این رفتارا رو میکنی چرا واقعا؟ بس کن چه وضعشه من برادرتم نمیتونی بگی زندگی خودمه
ا.ت: وقتی تو اون روز لعنتی تو سن 11 سالگیم میگفتی من قاتل که نمیگفتی داداشمی گفتی ازم منتفری الان چیشد(داد)
فلش بک
امروز تولدمه مامان بابا قول دادن منو ببرن شهربازی برای تولدم داداشم مدرسس و نمیتونه بیاد بارون بود ولی با اصرار من رفتیم کلی خوشگذشت که بابا گفت داداشم داره برمیگرده ماهم بریم خیلی هیجان داشتم اخه دادشمو خیلی دوست دارم
رفتیم سمت ماشینو سوار شدیم تا خونه خیلی نبود وقتی داشتیم میرفتی ی ماشین میاد سمتمون و تصادف میکنیم مامانو بابا تو اون تصادف میمیرن
ویو جیمین
داشتم برمیگشتم خونه امروز تولد ا.ت بود براش عروسکی که دوس داشتو گرفتم دم در بودم که گوشیم زنگ خورد
پلیس: اقای پارک جیمین درسته؟
جیمین: بله بفرمایین
پلیس: متاسفانه پدر و مادر و خواهرتون تصادف کردن و از تصادف فقط خواهرت در قید حیات موندن تسلیت میگم
جیمین:چ...چی میگین شما؟ خودمو بیمارستان؟ (بغض)
پلیس: بیمارستان............
جیمین: رفتم سمت بیمارستان بعد این خبر دنیا رو سرم خراب شد نمیدونستم چکارکنم وقتی رسیدم منو بردن سردخونه و مامان و بابامو دیدم میخواستم ببینم ا.ت کجاست که دیدم بیهوشه و رو تخت بیمارستان دلم اتیش میگرفت
ا.ت که بهوش اومد تو شوک بود بهش میگفتم چه چطور شد ولی هیچی نمیگفت بعد گفت اگر من اصرار نمیکردم اگر من اصرار نمیکردم نمیمردن
که من خیلی عصبی شدم گفتم
جیمین: یعنی چی؟ بخاطر بچه بازیه تو مردن؟ بخاطر تو..من پدرو مادرمو از دست دادم ازت متنفرم مگه چکارت کردن که کشتیشون قاتل
ا.ت: داداشی م...من م..ن نکشتمشون(گریه)
ا.ت بعد اون روز از صدای های بلند یا ناراحتیه زیاد بیهوش میشه
بعد اون روز ا.ت و جیمین باهام بزور حرف میزدن و این موضوع تا سن الانشون ادامه داشت
پایان فلش بک
جیمین:......
امیدوارم خوشتون اومده باشه)
۴.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.