Part:۹
Part:۹
جونگکوک
سوار ماشین من شدیم و رفتیم سمت کلاب که اکثرشون گ*ی و ل*زبین بودن و منم بعضی وقتا اونجا میرفتم
*ددی کی میرسیم؟!خسته شدم حس میکنم پاهام جون نداره
-انقد غر نزن الان میرسیم
و دیگه حرفی نزد
تهیونگ
رسیدم دم در کلاب ، خیلی نورانی بود و چند نفر از آدما داشتن دم در باهم حرف میزدن یا همو میبوسیدن
جونگکوک اومد کنارم و دستشو آورد جلوم،کمی طول کشید که بفهمم چی میخاد و بعد چند ثانیه فهمیدم که میخاد دستشو بگیرم دستشو گرفتم و راه افتادیم سمت در ورودی!
از جمعیت زیادی به سختی عبور کردیم و رفتیم رو صندلی های بار نشستیم و بارتندر اومد
•چی میل دارید
*عم من مارتینی میخام
راستش تا حالا مارتینی نخورده بودم و میخواستم امتحانش کنم چون میگفتن خیلی سنگینه !
-ودفاکککک!زده به سرت تهیونگ میدونی چقد سنگینه !جوری سنگینه که ممکنه تا صبح عوق بزنی
*میخام
-اصلا نمیزارم، لطفاً دوتا کوکتل لطفا!
*ایش خب میخواستم امتحان کنم اه
-عمرا
*باشه ببخشید
اینم از پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد:)
جونگکوک
سوار ماشین من شدیم و رفتیم سمت کلاب که اکثرشون گ*ی و ل*زبین بودن و منم بعضی وقتا اونجا میرفتم
*ددی کی میرسیم؟!خسته شدم حس میکنم پاهام جون نداره
-انقد غر نزن الان میرسیم
و دیگه حرفی نزد
تهیونگ
رسیدم دم در کلاب ، خیلی نورانی بود و چند نفر از آدما داشتن دم در باهم حرف میزدن یا همو میبوسیدن
جونگکوک اومد کنارم و دستشو آورد جلوم،کمی طول کشید که بفهمم چی میخاد و بعد چند ثانیه فهمیدم که میخاد دستشو بگیرم دستشو گرفتم و راه افتادیم سمت در ورودی!
از جمعیت زیادی به سختی عبور کردیم و رفتیم رو صندلی های بار نشستیم و بارتندر اومد
•چی میل دارید
*عم من مارتینی میخام
راستش تا حالا مارتینی نخورده بودم و میخواستم امتحانش کنم چون میگفتن خیلی سنگینه !
-ودفاکککک!زده به سرت تهیونگ میدونی چقد سنگینه !جوری سنگینه که ممکنه تا صبح عوق بزنی
*میخام
-اصلا نمیزارم، لطفاً دوتا کوکتل لطفا!
*ایش خب میخواستم امتحان کنم اه
-عمرا
*باشه ببخشید
اینم از پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد:)
۱.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.