p3
p3
یونگی لباس ا.ت رو از تنش در اورد اما نزاشت بدن ا.ت توی دوربین ها معلوم بشه یونگی پیراهن خودش رو هم دراورد و روتختی یه سفید رو روی خودش و ا.ت کشید وقتی متوجه چهره ی ا.ت شد توی گوشش گفت:فکر کردی همچین ادم پستی هستم؟ نگران نباش بهت دست نمیزنم فقط این قسمت مهم بود
ا.ت:تو از چیزی که توی سناریو نوشته بود خارج شدی ..من ...من ترسیدم بهم تجا*وز کنی ..ازت متنفرم
یونگی:منم از تو متنفرم
ا.ت :به بدنم نگاه نکن فقط لباس زیر تنمه
یونگی:میرم بیرون لباستو بپوش
یونگی از اتاق رفت بیرون
*کارگردان *
موقعی که یونگی اومد بیرون هممون براش دست زدیم و تشویقش کردیم چون اون بدون اینکه به ما بگه یکی از بهترین صحنه هارو ایجاد کرد
یونگی:این که چیزی نبود اگه ا.ت نمیترسید بیشتر ادامه میدادم
کارگردان:باشه فهمیدم
*یونگی*
من و ا.ت از راهنمایی توی یه کلاس بودیم و از همون موقع هم از هم دیگه متنفر بودیم ....
*چند ساعت بعد*
کارگردان:خسته نباشید همگی فردا روز استراحته میتونید برید خونه
ا.ت:این سریال تموم شه دیگه عمرن با تو و یونگی همکاری نمیکنم
کارگردان:ا.ت دخترم ناراحت نشو دیگه
ا.ت:از همتون متنفرم بای همگی
یونگی لباس ا.ت رو از تنش در اورد اما نزاشت بدن ا.ت توی دوربین ها معلوم بشه یونگی پیراهن خودش رو هم دراورد و روتختی یه سفید رو روی خودش و ا.ت کشید وقتی متوجه چهره ی ا.ت شد توی گوشش گفت:فکر کردی همچین ادم پستی هستم؟ نگران نباش بهت دست نمیزنم فقط این قسمت مهم بود
ا.ت:تو از چیزی که توی سناریو نوشته بود خارج شدی ..من ...من ترسیدم بهم تجا*وز کنی ..ازت متنفرم
یونگی:منم از تو متنفرم
ا.ت :به بدنم نگاه نکن فقط لباس زیر تنمه
یونگی:میرم بیرون لباستو بپوش
یونگی از اتاق رفت بیرون
*کارگردان *
موقعی که یونگی اومد بیرون هممون براش دست زدیم و تشویقش کردیم چون اون بدون اینکه به ما بگه یکی از بهترین صحنه هارو ایجاد کرد
یونگی:این که چیزی نبود اگه ا.ت نمیترسید بیشتر ادامه میدادم
کارگردان:باشه فهمیدم
*یونگی*
من و ا.ت از راهنمایی توی یه کلاس بودیم و از همون موقع هم از هم دیگه متنفر بودیم ....
*چند ساعت بعد*
کارگردان:خسته نباشید همگی فردا روز استراحته میتونید برید خونه
ا.ت:این سریال تموم شه دیگه عمرن با تو و یونگی همکاری نمیکنم
کارگردان:ا.ت دخترم ناراحت نشو دیگه
ا.ت:از همتون متنفرم بای همگی
۳.۵k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.