عمارت سیاه
پارت ۳
ا/ت
چشم هام رو آروم باز کردم ..بدنم بی حس بود
توی اتاقی بودم با تم مشکی پتوی گرمی روم بود به زور دستم و از زیر پتو در آوردم
همه ی اتفاق ها یه دفعه توی ذهنم مرور شد
دستام شروع کرد به لرزیدن نه من نباید اینجا باشم
از روی تخت آمدم پایین که با زانو افتادم زمین
بدنم هنوز جون نداشت
اشکام گونه هامو خیس کردن
در باز شد و چهره مردی عصبی تو چهار چوب در نمایان شد بازم خودش بود
سعی کردم خودمو عقب بکشم ولی با قدم های بلندی که برداشت سریع به من رسید
کنارم رو نوک انگشتاش نشست
با شستش اشکم و پاک کرد و گونم و نوازش کرد
تهیونگ : فکر نکنم بهت اجازه داده باشم گریه کنی
با این حرفش شدت گریم بیشتر شد و هق هق هام کل فضای اتاق و پر کرد
تهیونگ : خفه شو ...گفتم گریه نکن (عربده)
از موهام محکم کشید
دستم و روی دست هاش گذاشتم تا موهامو ول کنه
ا/ت : ب ..ب ب باشه
سعی کردم جلوی اشکام و بگیرم اما نمیتونستم
تهیونگ : کاری نکن باهات جوری برخورد کنم که به غلط کردن بیوفتی
ا/ت : بب ببخشید ..دیگه ..گ گریه نمیکنم
با دستم اشکام و پاک کردم
ا/ت
چشم هام رو آروم باز کردم ..بدنم بی حس بود
توی اتاقی بودم با تم مشکی پتوی گرمی روم بود به زور دستم و از زیر پتو در آوردم
همه ی اتفاق ها یه دفعه توی ذهنم مرور شد
دستام شروع کرد به لرزیدن نه من نباید اینجا باشم
از روی تخت آمدم پایین که با زانو افتادم زمین
بدنم هنوز جون نداشت
اشکام گونه هامو خیس کردن
در باز شد و چهره مردی عصبی تو چهار چوب در نمایان شد بازم خودش بود
سعی کردم خودمو عقب بکشم ولی با قدم های بلندی که برداشت سریع به من رسید
کنارم رو نوک انگشتاش نشست
با شستش اشکم و پاک کرد و گونم و نوازش کرد
تهیونگ : فکر نکنم بهت اجازه داده باشم گریه کنی
با این حرفش شدت گریم بیشتر شد و هق هق هام کل فضای اتاق و پر کرد
تهیونگ : خفه شو ...گفتم گریه نکن (عربده)
از موهام محکم کشید
دستم و روی دست هاش گذاشتم تا موهامو ول کنه
ا/ت : ب ..ب ب باشه
سعی کردم جلوی اشکام و بگیرم اما نمیتونستم
تهیونگ : کاری نکن باهات جوری برخورد کنم که به غلط کردن بیوفتی
ا/ت : بب ببخشید ..دیگه ..گ گریه نمیکنم
با دستم اشکام و پاک کردم
۴.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.