فیک کوک (عشق پنهان)
فیک کوک (عشق پنهان)
پارت¹⁴
فردا صبح بعد خوردن صبحونم بسته ام اومد با ذوق بازشون کردم و گفتم: به به چه حرصی در بیارم از جونگکوک
رفتم لباسمو پوشیدم موهامم از بالا دم اسبی کردم از اونجایی که خودم خوشگلم نیاز به آرایش آنچنانی نداشتم بخواطر همین یه رژ و فر مژه و خط چشم زدم
زل زده بودم به پنجره ببینم جونگکوک کی میاد..ایول اومد بریم بریم واسه پلنa(😈)
رفتم پایین و تا خاله مین منو دید گفت: دختر برو این چیه الان رییس میاد سر به تنت نمیزاره
گفتم: نمیرمم..و جونگکوک اومد وتا منو دید چشاش ۱۰ تا شد
با نگاه های عصبیش سمتم اومد و یه لحظه پشیمون شدم از کارم تهیونگ و خاله مین راست میگفتن(دیدی به قلط کردن افتادی ا.ت خانم😂)
دستم رو گرفت و برد تو اتاقش و گفت: توضیح بده اینی که پوشیدی چیه!
گفتم: لباسه
گفت: فردا نمیزارم بپوشیش!
گفتم: میپوشم،به هیچ کس هم ربطی نداره!
گفت: ا.ت پشیمون میشی از کارت!
گفتم: نمیشم!
بعد از گفتن این حرف پرتم کرد رو تخ.ت روم خی.مه زد محکم لباشو چسبوند رو لبام و تو حس بودیم که
صدای خنده های تهیونگ و جانگ مین اومد
دیدیم داره نگاهمون میکنه
سریع دستمو گذاشتم رو سینه جونگکوک و هلش دادم عقب..
جانگ مین گفت: داداش شرمنده مزاحم شدیم ولی خودمونیم خیلی تو حس بودین
تهیونگ با خنده گفت: بابا این مرغ عشقا رو ولش کن
جونگکوک گفت: بله تو حس بودیم ولی شماها پروندینش خروسای بی محل
آروم زدم به بازوی جونگکوک
میخواستم از خجالت آب شم برم تو زمین
تهیونگ و جانگ مین میخواستن ادای مارو در بیارون بخاطر همین جانگ مین دستشو گذاشت رو کمره تهیونگ و گفت: آحح ا.ت من عاشقتم
تهیونگ هم صداشو مثل من دخترونه کرد و گفت: منم عاشقتم جونگکوکا آحح
خندم گرفت و افتادم زمین مثل دلقکا میخندیدم
جونگکوک هم خندش گرفته بود ولی نشون نمیداد
جونککوک رو به جانگ مین و تهیونگ گفت: میشه برین دیگه مزاحما؟
تهیونگ گفت: نچ نمیشه بچه تازه ۱۷ سالشه میترسم کارای مثبت۲۱ دستش بدی(😂)
جونگکوک گفت: تو برو من قول میدم کارهای مثبت۱۷ دستش بدم
❌پارت بعد شرط دارههه❌
+۱۵ کامنت
۶۰ فالور
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #black_pink
پارت¹⁴
فردا صبح بعد خوردن صبحونم بسته ام اومد با ذوق بازشون کردم و گفتم: به به چه حرصی در بیارم از جونگکوک
رفتم لباسمو پوشیدم موهامم از بالا دم اسبی کردم از اونجایی که خودم خوشگلم نیاز به آرایش آنچنانی نداشتم بخواطر همین یه رژ و فر مژه و خط چشم زدم
زل زده بودم به پنجره ببینم جونگکوک کی میاد..ایول اومد بریم بریم واسه پلنa(😈)
رفتم پایین و تا خاله مین منو دید گفت: دختر برو این چیه الان رییس میاد سر به تنت نمیزاره
گفتم: نمیرمم..و جونگکوک اومد وتا منو دید چشاش ۱۰ تا شد
با نگاه های عصبیش سمتم اومد و یه لحظه پشیمون شدم از کارم تهیونگ و خاله مین راست میگفتن(دیدی به قلط کردن افتادی ا.ت خانم😂)
دستم رو گرفت و برد تو اتاقش و گفت: توضیح بده اینی که پوشیدی چیه!
گفتم: لباسه
گفت: فردا نمیزارم بپوشیش!
گفتم: میپوشم،به هیچ کس هم ربطی نداره!
گفت: ا.ت پشیمون میشی از کارت!
گفتم: نمیشم!
بعد از گفتن این حرف پرتم کرد رو تخ.ت روم خی.مه زد محکم لباشو چسبوند رو لبام و تو حس بودیم که
صدای خنده های تهیونگ و جانگ مین اومد
دیدیم داره نگاهمون میکنه
سریع دستمو گذاشتم رو سینه جونگکوک و هلش دادم عقب..
جانگ مین گفت: داداش شرمنده مزاحم شدیم ولی خودمونیم خیلی تو حس بودین
تهیونگ با خنده گفت: بابا این مرغ عشقا رو ولش کن
جونگکوک گفت: بله تو حس بودیم ولی شماها پروندینش خروسای بی محل
آروم زدم به بازوی جونگکوک
میخواستم از خجالت آب شم برم تو زمین
تهیونگ و جانگ مین میخواستن ادای مارو در بیارون بخاطر همین جانگ مین دستشو گذاشت رو کمره تهیونگ و گفت: آحح ا.ت من عاشقتم
تهیونگ هم صداشو مثل من دخترونه کرد و گفت: منم عاشقتم جونگکوکا آحح
خندم گرفت و افتادم زمین مثل دلقکا میخندیدم
جونگکوک هم خندش گرفته بود ولی نشون نمیداد
جونککوک رو به جانگ مین و تهیونگ گفت: میشه برین دیگه مزاحما؟
تهیونگ گفت: نچ نمیشه بچه تازه ۱۷ سالشه میترسم کارای مثبت۲۱ دستش بدی(😂)
جونگکوک گفت: تو برو من قول میدم کارهای مثبت۱۷ دستش بدم
❌پارت بعد شرط دارههه❌
+۱۵ کامنت
۶۰ فالور
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #black_pink
۵.۹k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.