دوستی فراتر از رویا
دوستی فراتر از رویا
part ¹¹
با یونا رفتید کلاس تا گوشی یونا رو بردارید که باز اون روانی پیداش شد!
یجی: به به....کیم یونا و جانگ ات! چیشده چیزی گم کردید؟
"که گوشی یونا رو آورد جلو و بهمون نشون داد"
یونا: زود باش گوشی منو پس بده!
یجی: اگه ندم چی میشه؟
"اون پارک یجی بود....لوس مدرسه که خیلی به خودش مینازید! ازش متنفرم دخترهی چندش حالا فکر میکنه کیه
از اون بدتر دشمن منو یونا هست!"
ات: همین الان گوشی یونا رو بده "جدی"
یجی: دختر جون من زیاد با تو کاری نداشتم چون تازه وارد بودی اما دیگه خیلی داری میری رو مخم!
ات: ههه...همچنین
یجی: دخترهی هرزه!
یونا: با دوست من درست حرف بزن!
یجی: تو یکی ساکت!....سوا "دوست و دستیار یجی"
سوا: بله یجی جون
یجی: بهشون بگو واسه من ارزشی ندارن
سوا: یجی میگ...
یونا: بهش بگو تو هم واسه ما ارزشی نداره
سوا:میگه....
یجی: بهش بگو با یه خانم محترم درست حرف بزنه!
سوا: م...
ات: بهش بگو فک نکن چون پولداری از همه قدرتمند تری!
یجی: بهشون بگو.....
"که مدیر از بلند گوی مدرسه گفت:"
*مدیر: دانش آموزان محترم لطفا تو حیاط بایستید تا اتوبوس بیاد و با هم بریم به اردو*
یجی: فک نکن حرفم تموم شده بعدا حسابت رو میرسم!
یونا: آره جون خودت!
یجی: اینم گوشی نفرت انگیزت آخه اینم گوشیه تو داری از این مدل پایین ها ایشش
یونا: حداقل مثل تو ولخرج نیستم!
ات: چه دختر پر رویی!
یونا: آره تازه تو مدت خیلی کمیه که میشناسیش منو بگو که دو ساله تمام تو به کلاس تحملش کردم 😵💫
ات: خدا به دادت برسه
یونا: امیدوارم....حالا بیا بریم پیش بقیه
ات: بریم
"اتوبوس اومد و سوار اتوبوس شدید و یونا و کوک پیش هم نشستن و جیهوپ و جین هم پیش هم"
یجورایی انگار حس اضافی بودن بینشون دارم...اونا همیشه با همن و من همیشه تنهام.....هعی همیشه همینطوره اصلا انگار وجود من خوب نیست باید از رو زمین محو بشم که...."
سونهو: سلام ات....تو که تنهایی....میتونم کنارت بشینم؟
ات: خوب.....
سونهو: فقط به عنوان یه همکلاسی....و همینطور دوست....اگه اشکال نداره
ات: باشه بشین
"و سونهو کنارت نشست....حداقل دو ساعتی رو توی راه بودین....تو و سونهو چیزی نمیگفتین تا اینکه سونهو....."
لایک ها و کامنت ها زیاد بشه میزارم♡♡♡
از ¹ تا ¹⁰ به این فیک چند میدید؟
راستشو بگید قول میدم ناراحت نشم♥︎
part ¹¹
با یونا رفتید کلاس تا گوشی یونا رو بردارید که باز اون روانی پیداش شد!
یجی: به به....کیم یونا و جانگ ات! چیشده چیزی گم کردید؟
"که گوشی یونا رو آورد جلو و بهمون نشون داد"
یونا: زود باش گوشی منو پس بده!
یجی: اگه ندم چی میشه؟
"اون پارک یجی بود....لوس مدرسه که خیلی به خودش مینازید! ازش متنفرم دخترهی چندش حالا فکر میکنه کیه
از اون بدتر دشمن منو یونا هست!"
ات: همین الان گوشی یونا رو بده "جدی"
یجی: دختر جون من زیاد با تو کاری نداشتم چون تازه وارد بودی اما دیگه خیلی داری میری رو مخم!
ات: ههه...همچنین
یجی: دخترهی هرزه!
یونا: با دوست من درست حرف بزن!
یجی: تو یکی ساکت!....سوا "دوست و دستیار یجی"
سوا: بله یجی جون
یجی: بهشون بگو واسه من ارزشی ندارن
سوا: یجی میگ...
یونا: بهش بگو تو هم واسه ما ارزشی نداره
سوا:میگه....
یجی: بهش بگو با یه خانم محترم درست حرف بزنه!
سوا: م...
ات: بهش بگو فک نکن چون پولداری از همه قدرتمند تری!
یجی: بهشون بگو.....
"که مدیر از بلند گوی مدرسه گفت:"
*مدیر: دانش آموزان محترم لطفا تو حیاط بایستید تا اتوبوس بیاد و با هم بریم به اردو*
یجی: فک نکن حرفم تموم شده بعدا حسابت رو میرسم!
یونا: آره جون خودت!
یجی: اینم گوشی نفرت انگیزت آخه اینم گوشیه تو داری از این مدل پایین ها ایشش
یونا: حداقل مثل تو ولخرج نیستم!
ات: چه دختر پر رویی!
یونا: آره تازه تو مدت خیلی کمیه که میشناسیش منو بگو که دو ساله تمام تو به کلاس تحملش کردم 😵💫
ات: خدا به دادت برسه
یونا: امیدوارم....حالا بیا بریم پیش بقیه
ات: بریم
"اتوبوس اومد و سوار اتوبوس شدید و یونا و کوک پیش هم نشستن و جیهوپ و جین هم پیش هم"
یجورایی انگار حس اضافی بودن بینشون دارم...اونا همیشه با همن و من همیشه تنهام.....هعی همیشه همینطوره اصلا انگار وجود من خوب نیست باید از رو زمین محو بشم که...."
سونهو: سلام ات....تو که تنهایی....میتونم کنارت بشینم؟
ات: خوب.....
سونهو: فقط به عنوان یه همکلاسی....و همینطور دوست....اگه اشکال نداره
ات: باشه بشین
"و سونهو کنارت نشست....حداقل دو ساعتی رو توی راه بودین....تو و سونهو چیزی نمیگفتین تا اینکه سونهو....."
لایک ها و کامنت ها زیاد بشه میزارم♡♡♡
از ¹ تا ¹⁰ به این فیک چند میدید؟
راستشو بگید قول میدم ناراحت نشم♥︎
۲۰.۸k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.