فرشته ی زیبایی های من
پارت ۱
از زبان لیونا
هرچی زنگ خونه ی ا/ت رو میزدم جواب نمیداد یه جورایی نگران شدم امروز شرکت بخاطر پیشرفتش رئیس جئون میخواستن جشن بگیرن باید دقیق ساعت ۸ شب اونجا میبودیم به گوشی ا/ت زنگ زدم
لیونا
ا/ت _
_یوبوسیو؟... *با صدای خواب الود*
ا/ت الان داری جدی میگی؟؟؟ میشه یه نگا به ساعت بنداری؟؟
_ خب؟ مگه قراره امروز چی بشه؟..
بخدا که ماهی از تو حافظش بهتره مگه امروز رئیس جئون نمیخواست جشن بگیره پاشو !
_ چی؟؟؟؟ وای راست میگی الان میاممم
از زبان ا/ت
عجله عجله یه دوش گرفتمو و زود لباسامو پوشیدمو حاضر شدم *عکس لباسو میزارم*
رفتم جلوی در و لیونا رو منتظر دیدم
_ وای ببخشید دیر کردم دیشب نخوابیده بودم امروزم...
خیله خب نیاز به توضیح نیست زودباش دیرمون شددد
زود یه تاکسی گرفتیمو رفتیم سمت باری که میخواستن اونجا جشن بگیرن
* یه ربع بعد*
رسیدیم اونجا و وارد شدیم بوی الکل داشت خفمون میکرد ولی بعد چند دقیقه عادت کردیم اونجا مدیر جئونو دیدیم که انقدر مست کرده بود که حتی نمیدونست کجاست
_میگم.. بهتر نیست بیخیال شیم برگردیم؟
شوخیت گرفته؟؟ بعد اون همه کار میخوایم یه استراحتی کنیم انقدر بچه مثبت نباش ا/ت
_ *ساکت شدم*
گارسون اومد و لیونا دوتا ویسکی ۷۰ درصد گرفت
_ ۷۰ زیاده من جنبه ی خوردن نوشیدنی ندارممم
بیخیالش همین امروزو خوش بگذرونننن
به دور و ور نگا کردم و مدیر جئونو دیدم که هزار تا دختر دورو برش جمع شده بودن عشوه میومدن زیاد اهمیت ندادم تا اینکه با چشمای خماری که داشت چشمش به من افتاد خودمو جمع و جور کردم و نگاهمو ازش برداشتم
خبب سویتیام ببخشید میدونم بد شد ولی اولین تجربه ی فیکامه خلاصه به کیوت بودن خودتون ببخشیدددد :)
شرط پارت ۲
۴ لایک :>
از زبان لیونا
هرچی زنگ خونه ی ا/ت رو میزدم جواب نمیداد یه جورایی نگران شدم امروز شرکت بخاطر پیشرفتش رئیس جئون میخواستن جشن بگیرن باید دقیق ساعت ۸ شب اونجا میبودیم به گوشی ا/ت زنگ زدم
لیونا
ا/ت _
_یوبوسیو؟... *با صدای خواب الود*
ا/ت الان داری جدی میگی؟؟؟ میشه یه نگا به ساعت بنداری؟؟
_ خب؟ مگه قراره امروز چی بشه؟..
بخدا که ماهی از تو حافظش بهتره مگه امروز رئیس جئون نمیخواست جشن بگیره پاشو !
_ چی؟؟؟؟ وای راست میگی الان میاممم
از زبان ا/ت
عجله عجله یه دوش گرفتمو و زود لباسامو پوشیدمو حاضر شدم *عکس لباسو میزارم*
رفتم جلوی در و لیونا رو منتظر دیدم
_ وای ببخشید دیر کردم دیشب نخوابیده بودم امروزم...
خیله خب نیاز به توضیح نیست زودباش دیرمون شددد
زود یه تاکسی گرفتیمو رفتیم سمت باری که میخواستن اونجا جشن بگیرن
* یه ربع بعد*
رسیدیم اونجا و وارد شدیم بوی الکل داشت خفمون میکرد ولی بعد چند دقیقه عادت کردیم اونجا مدیر جئونو دیدیم که انقدر مست کرده بود که حتی نمیدونست کجاست
_میگم.. بهتر نیست بیخیال شیم برگردیم؟
شوخیت گرفته؟؟ بعد اون همه کار میخوایم یه استراحتی کنیم انقدر بچه مثبت نباش ا/ت
_ *ساکت شدم*
گارسون اومد و لیونا دوتا ویسکی ۷۰ درصد گرفت
_ ۷۰ زیاده من جنبه ی خوردن نوشیدنی ندارممم
بیخیالش همین امروزو خوش بگذرونننن
به دور و ور نگا کردم و مدیر جئونو دیدم که هزار تا دختر دورو برش جمع شده بودن عشوه میومدن زیاد اهمیت ندادم تا اینکه با چشمای خماری که داشت چشمش به من افتاد خودمو جمع و جور کردم و نگاهمو ازش برداشتم
خبب سویتیام ببخشید میدونم بد شد ولی اولین تجربه ی فیکامه خلاصه به کیوت بودن خودتون ببخشیدددد :)
شرط پارت ۲
۴ لایک :>
۵.۶k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.