پارت چهارم
تهیونگ ویو
وقتی ات اونکارو کرد .هم خوشحال بودم هم متعجب.من از ات خوشم میومد ولی اون برای کوک بود ولی با کاری که کوک با ات کرد من الان یه فرصت دارم.ات باید برای من بشه
ات ویو
من چیکار کردم خیلی داغون بودم.
با این کاری که کردم کوک منو نمیبخشه
پشیمون بودم؟ولی من برای انتقام همچین کاری کردم.اینو خودم به خودم گفته بودم .ولی الان خیلی پشیمونم .
_تهیونگ
×آروم باش کار درست و انجام دادی
_من معذرت میخوام...
×گقتم که عیب نداره.الان میخوای چیکار کنی
_من ...از هیچی خبر ندارم میرم خونه با کوک صحبت کنم.
×مطمئنی
_اره میرم منتظر کوک میمونم
پرش به خونه
لباسام و عوض کردم .آرایشم و پاک کردم
منتظر کوک بودم.زیاذ نگذشته بود که صدای کلید اومد کوک بود.
دراز کشیده بودم روی تخت.صدای قدم های کوک اتاق و پر کرده بود.
از تخت بلند شدم و گفتم..
_اووو آقای جعون جونگ کوک .خوش گذشت .با دوست دختر عزیزتون لیا چیکارا کردید.خیلی دیر کردید
+چی داری میگی(داد)
_دارم میگم همه چیو دیدم دیدم دوست دختر عزیزت داشت گونتو میبوسید.(داد
+چرت نگو لیا مست بود شراب ریخت رو لباسش دستمال دادم بهش .اونم گونمو بوسید چون حالش خوب نبود
_اوووو خب میبردیش توی اتاق اونجا هم یه کوچولو میبوسیدیش
+ات دیوونه نشو. درضمن کسی که باید عصبانی باشه منم .تو لب اوت تهیونگ و بوسیدی
_حقت بود .حالا منو درک کردی .همون حسی که من داشتم و تو هم داشتی
+میگم از عمد نبود.مگه من بوسیدمش
_خفه شوو(زر نزن بیشور)تو لیاقت منو نداری
من میتونم به جای اینکه شبا با تو ب.خ.و.ا.ب.م
بغل خیلی ها بخوابم
با سوزش گوشم به خودم اومده بودم.کوک به من سیلی زد بود. که این طور
+میفهمی ی زر میزنی .مگه من نگفتم جز من نمی تونی باکسی باشی.گفتم رو این حرف ها من حساسم یا نه(عربده)
_هرکار دلم بخواد میکنم.ازت جدا میشم.تو لیاقت منو نداریییی
+تو بیجا میکنی بخوای جایی بری
_به طرف کمد لباسام رفتم.چمدونم برداشتم و چند تا وسیله توش گذاشتم.
رفتم به طرف در که دست کوک مانعم شد
+کدوم گوری میری این وقت شب.چیکار میکنی
_هرجا که تو نباشی میرم .تو کوچه بمونم بهتراز اینه که با تو بمونم
+نمیزارم بری
_جلومو نگیر یه وقت دوست دختر عزیزت عصبانی میشه
+کدوم دوست دختر دوست دختر من توییتی تو
_ولم کن دیگه.بسهههه نمیخوام ببینمت(داد)
وقتی ات اونکارو کرد .هم خوشحال بودم هم متعجب.من از ات خوشم میومد ولی اون برای کوک بود ولی با کاری که کوک با ات کرد من الان یه فرصت دارم.ات باید برای من بشه
ات ویو
من چیکار کردم خیلی داغون بودم.
با این کاری که کردم کوک منو نمیبخشه
پشیمون بودم؟ولی من برای انتقام همچین کاری کردم.اینو خودم به خودم گفته بودم .ولی الان خیلی پشیمونم .
_تهیونگ
×آروم باش کار درست و انجام دادی
_من معذرت میخوام...
×گقتم که عیب نداره.الان میخوای چیکار کنی
_من ...از هیچی خبر ندارم میرم خونه با کوک صحبت کنم.
×مطمئنی
_اره میرم منتظر کوک میمونم
پرش به خونه
لباسام و عوض کردم .آرایشم و پاک کردم
منتظر کوک بودم.زیاذ نگذشته بود که صدای کلید اومد کوک بود.
دراز کشیده بودم روی تخت.صدای قدم های کوک اتاق و پر کرده بود.
از تخت بلند شدم و گفتم..
_اووو آقای جعون جونگ کوک .خوش گذشت .با دوست دختر عزیزتون لیا چیکارا کردید.خیلی دیر کردید
+چی داری میگی(داد)
_دارم میگم همه چیو دیدم دیدم دوست دختر عزیزت داشت گونتو میبوسید.(داد
+چرت نگو لیا مست بود شراب ریخت رو لباسش دستمال دادم بهش .اونم گونمو بوسید چون حالش خوب نبود
_اوووو خب میبردیش توی اتاق اونجا هم یه کوچولو میبوسیدیش
+ات دیوونه نشو. درضمن کسی که باید عصبانی باشه منم .تو لب اوت تهیونگ و بوسیدی
_حقت بود .حالا منو درک کردی .همون حسی که من داشتم و تو هم داشتی
+میگم از عمد نبود.مگه من بوسیدمش
_خفه شوو(زر نزن بیشور)تو لیاقت منو نداری
من میتونم به جای اینکه شبا با تو ب.خ.و.ا.ب.م
بغل خیلی ها بخوابم
با سوزش گوشم به خودم اومده بودم.کوک به من سیلی زد بود. که این طور
+میفهمی ی زر میزنی .مگه من نگفتم جز من نمی تونی باکسی باشی.گفتم رو این حرف ها من حساسم یا نه(عربده)
_هرکار دلم بخواد میکنم.ازت جدا میشم.تو لیاقت منو نداریییی
+تو بیجا میکنی بخوای جایی بری
_به طرف کمد لباسام رفتم.چمدونم برداشتم و چند تا وسیله توش گذاشتم.
رفتم به طرف در که دست کوک مانعم شد
+کدوم گوری میری این وقت شب.چیکار میکنی
_هرجا که تو نباشی میرم .تو کوچه بمونم بهتراز اینه که با تو بمونم
+نمیزارم بری
_جلومو نگیر یه وقت دوست دختر عزیزت عصبانی میشه
+کدوم دوست دختر دوست دختر من توییتی تو
_ولم کن دیگه.بسهههه نمیخوام ببینمت(داد)
۲.۳k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.