+وارد مراسم شدیم چشماش از روی من و چا اون وون برداشته نمی
+وارد مراسم شدیم چشماش از روی من و چا اون وون برداشته نمیشد من خیلی وقته چا اون وون رو دوست دارم ولی اونم از من بدش میاد ما به اجبار ازدواج کردیم من هنوزم به فکر جمینم ولی توی رسانه های مجازی هروز از دوست دخترش میگفتن و این منو آزار میداد امشب جلوی همه خودمو میکشم
+وارد شدیم و به همه سلام کردیم رسیدیم به جمین که چا اون وون گفت
(علامت چا اون وون &)
&جمین داداش حالت چطوره
_خوبم دادش معرفی نمیکنی
&آها آت زن اجباریم و یک هرزس
+من رفتم رفتم داخل سرویس بهداشتی تیغ رو درآوردم و فرو کردم توی دستم رفتم بیرون همه نگا ها روی من بود و خون روی دستم داشتم میرفتم که چا اون وون و جمین اومدن سمتم
_چیکار میکنی چرا این کارومیکنی
+برو انور من چیکارتون کردم لعنتی همش تقصیر تو فکر میکنی خیلی آدم مفیدی هستی هق هق من که به هر حال میمردم من سنی ندارم فقط ۱۹سالمه بخاطر توعه من ازت متنفرم از زندگیم برید بیرون نه وایسا من میرم چاقوی روی میز رو ورداشتم و فرو کردم توی شکمم اون لحظه بهترین لحظه عمرم بود و .........
+وارد شدیم و به همه سلام کردیم رسیدیم به جمین که چا اون وون گفت
(علامت چا اون وون &)
&جمین داداش حالت چطوره
_خوبم دادش معرفی نمیکنی
&آها آت زن اجباریم و یک هرزس
+من رفتم رفتم داخل سرویس بهداشتی تیغ رو درآوردم و فرو کردم توی دستم رفتم بیرون همه نگا ها روی من بود و خون روی دستم داشتم میرفتم که چا اون وون و جمین اومدن سمتم
_چیکار میکنی چرا این کارومیکنی
+برو انور من چیکارتون کردم لعنتی همش تقصیر تو فکر میکنی خیلی آدم مفیدی هستی هق هق من که به هر حال میمردم من سنی ندارم فقط ۱۹سالمه بخاطر توعه من ازت متنفرم از زندگیم برید بیرون نه وایسا من میرم چاقوی روی میز رو ورداشتم و فرو کردم توی شکمم اون لحظه بهترین لحظه عمرم بود و .........
۱.۷k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.