کابوس هر شب پارت ۳۳
.......(28دسامبر)
دوروز به کریسمس مونده بود و نارا تصمیم گرفت برای کریسمس پیش پدر بزرگش بمونه برای همین به مرکز خرید رفت تا برای خودش و پدربزرگش لباس بخره هر سال نه برای کریسمس جشن میگرفت و نه لباس میخرید حداقل اون روز رو نمی خرید یه گپ قرمز با طرح گوزن سفید همراه با یه شلوار سفید جذب خرید و برای پدربزرگش مدل و سایز مردونه لباسش رو خرید
به خونه برگشت وسایل رو تو اتاقش گذاشت ساعت12ظهر بود
شروع کرد به پختن غذا پسرا از خستگی این چند روز خواب بودن چند روز بعد باید برای اجرای کنسرت به خارج از کشور میرفتن
غذا آماده شد تک به تک در اتاقشان رو زد و بیدارشدن کرد.
جیمین:نارا واقعا بعضی وقتا به واقعی بودنت شک میکنم چطور ممکنه اینقدر آروم بری آروم بیای
نارا:عوض دستت درد نکنس میخوای از این به بعد زلزله به پا کنم😑😐🤨
جیمین:نه نه نه همینطوری خوبه
یونگی:سانا گفتی مادربزرگت ایتالیایی بوده؟
نارا:اره
دوروز به کریسمس مونده بود و نارا تصمیم گرفت برای کریسمس پیش پدر بزرگش بمونه برای همین به مرکز خرید رفت تا برای خودش و پدربزرگش لباس بخره هر سال نه برای کریسمس جشن میگرفت و نه لباس میخرید حداقل اون روز رو نمی خرید یه گپ قرمز با طرح گوزن سفید همراه با یه شلوار سفید جذب خرید و برای پدربزرگش مدل و سایز مردونه لباسش رو خرید
به خونه برگشت وسایل رو تو اتاقش گذاشت ساعت12ظهر بود
شروع کرد به پختن غذا پسرا از خستگی این چند روز خواب بودن چند روز بعد باید برای اجرای کنسرت به خارج از کشور میرفتن
غذا آماده شد تک به تک در اتاقشان رو زد و بیدارشدن کرد.
جیمین:نارا واقعا بعضی وقتا به واقعی بودنت شک میکنم چطور ممکنه اینقدر آروم بری آروم بیای
نارا:عوض دستت درد نکنس میخوای از این به بعد زلزله به پا کنم😑😐🤨
جیمین:نه نه نه همینطوری خوبه
یونگی:سانا گفتی مادربزرگت ایتالیایی بوده؟
نارا:اره
۱.۲k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.