"بازی"
"بازی"
🕶part:4🕶
شوگا:بد نبود برا اولین بار
جیمین:من....من چیکار کردم
با ناباوری به دستاش نگاه میکرد...دستایی که از سنگینی تفنگ میلرزیدن...بخاطر قدرتی که شلیک داشت قدمی برگشت عقب و تفنگ از دستش اوفتاد...توی دلش پر حرف بود و هی با خودش حرف های تکراری میگفت
جیمین:واقعا منم؟من اینکارو کردم؟نه...نه....من ی پرنده ی بیگناه رو کشتم
شوگا بی تفاوت به چشمای اشکی جیمین رو بهش کرد و با صدای بلند گفت
شوگا:بریم برا تمرین بعدی
جیمین روحیه حساس و ضعیفی داشت...نمیشد گفت لطیف چون خیلی بی مسئولیت و هوله...سر خود و لجبازه...اما روحیه حساسش رو نمیشد به هیچ وجه انکار کرد
جیمین:چه تمرینییییی.....چی میگیی تووووو...چی از جونم میخوایییییی....من بخاطر تو ی پرنده....ی موجود بی گناه رو کشتمممم...لعنتی من هرچقدر بد باشم هیچ موجود بی گناهی رو اذیت نمیکنم چه برسه به کشتن....ازت متنفرمممم شوگا
شوگا:بعدا بخاطر همه چیز ازم تشکر میکنی
جیمین:تشکر؟با کوچیکترین فرصت ازت دور میشم مطمئن باش
شوگا:تمرین بعدیمون مهارت های رزمیته
جیمین:چطور میتونی اینقدر خونسرد باشی
شوگا:بعدا میفهمی....
..............
یک هفته گذشت....شوگا شخصا با جیمین تمرین کرد.....مهارت های رزمی،تیراندازی،روش های برخورد با افراد متفاوت و هرچیزی که لازم باشه در دنیای مافیا یاد گرفت رو بهش یاد داد
به هیچکدوم از ناله و ها خون ها و عرق هایی که از جیمین دیده و شنیده میشد اهمیت نمیداد
شوگا میدونست همه ی اینها به نفع جیمینه ولی با اینحال از دیدن این وضعیتش راضی نبود...اینکه میدید پسرش درد و رنج بدی رو تحمل میکنه هیچ براش خوشایند نبود...اما جیمین باید این موضوع رو درک میکرد که پسر بزرگترین مافیای کره است....باید خودشو آماده کنه واسه هر اتفاقی که میخواد بیوفته...مخصوصا که میزبان بازی امسال کره است و اداره و برگزار کننده اش شوگاست....
شوگا همه ی احساسات رو کنار گذاشت و سخت به جیمین یاد داد....یک هفته زمان کمیه ولی وقتی شوگا فشرده باهاش کار کرد این میتونه فرق داشته باشه...
جیمین دقیقا شد اون آدمی که شوگا میخواست....اما اون میدونست این فقط یک نقابه و بعد از این بازی این نقاب از بین میره و جیمین مثل همون اول میشه
این تفکر جیمین بود اما آیا امکان داشت بعد این بازی همه چی به روال سابقش برگرده؟
جیمین که جیزی از این بازی نمیدونست....ولی باز همچین فک میکرد که راحت تمومش میکنه
ولی آیا سهل انگاری بازی ای که کل مافیاهای جهان هر سال توش شرکت میکردن کار درستی بود؟
هرسال بخاطر این بازی رقابت شدید دارن...حتی خون هم بخاطر این بازی ریخته شده....
پس دست کم گرفتنش ممکنه یکی از بزرگترین اشتباها باشه
🕶part:4🕶
شوگا:بد نبود برا اولین بار
جیمین:من....من چیکار کردم
با ناباوری به دستاش نگاه میکرد...دستایی که از سنگینی تفنگ میلرزیدن...بخاطر قدرتی که شلیک داشت قدمی برگشت عقب و تفنگ از دستش اوفتاد...توی دلش پر حرف بود و هی با خودش حرف های تکراری میگفت
جیمین:واقعا منم؟من اینکارو کردم؟نه...نه....من ی پرنده ی بیگناه رو کشتم
شوگا بی تفاوت به چشمای اشکی جیمین رو بهش کرد و با صدای بلند گفت
شوگا:بریم برا تمرین بعدی
جیمین روحیه حساس و ضعیفی داشت...نمیشد گفت لطیف چون خیلی بی مسئولیت و هوله...سر خود و لجبازه...اما روحیه حساسش رو نمیشد به هیچ وجه انکار کرد
جیمین:چه تمرینییییی.....چی میگیی تووووو...چی از جونم میخوایییییی....من بخاطر تو ی پرنده....ی موجود بی گناه رو کشتمممم...لعنتی من هرچقدر بد باشم هیچ موجود بی گناهی رو اذیت نمیکنم چه برسه به کشتن....ازت متنفرمممم شوگا
شوگا:بعدا بخاطر همه چیز ازم تشکر میکنی
جیمین:تشکر؟با کوچیکترین فرصت ازت دور میشم مطمئن باش
شوگا:تمرین بعدیمون مهارت های رزمیته
جیمین:چطور میتونی اینقدر خونسرد باشی
شوگا:بعدا میفهمی....
..............
یک هفته گذشت....شوگا شخصا با جیمین تمرین کرد.....مهارت های رزمی،تیراندازی،روش های برخورد با افراد متفاوت و هرچیزی که لازم باشه در دنیای مافیا یاد گرفت رو بهش یاد داد
به هیچکدوم از ناله و ها خون ها و عرق هایی که از جیمین دیده و شنیده میشد اهمیت نمیداد
شوگا میدونست همه ی اینها به نفع جیمینه ولی با اینحال از دیدن این وضعیتش راضی نبود...اینکه میدید پسرش درد و رنج بدی رو تحمل میکنه هیچ براش خوشایند نبود...اما جیمین باید این موضوع رو درک میکرد که پسر بزرگترین مافیای کره است....باید خودشو آماده کنه واسه هر اتفاقی که میخواد بیوفته...مخصوصا که میزبان بازی امسال کره است و اداره و برگزار کننده اش شوگاست....
شوگا همه ی احساسات رو کنار گذاشت و سخت به جیمین یاد داد....یک هفته زمان کمیه ولی وقتی شوگا فشرده باهاش کار کرد این میتونه فرق داشته باشه...
جیمین دقیقا شد اون آدمی که شوگا میخواست....اما اون میدونست این فقط یک نقابه و بعد از این بازی این نقاب از بین میره و جیمین مثل همون اول میشه
این تفکر جیمین بود اما آیا امکان داشت بعد این بازی همه چی به روال سابقش برگرده؟
جیمین که جیزی از این بازی نمیدونست....ولی باز همچین فک میکرد که راحت تمومش میکنه
ولی آیا سهل انگاری بازی ای که کل مافیاهای جهان هر سال توش شرکت میکردن کار درستی بود؟
هرسال بخاطر این بازی رقابت شدید دارن...حتی خون هم بخاطر این بازی ریخته شده....
پس دست کم گرفتنش ممکنه یکی از بزرگترین اشتباها باشه
۲.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.