𝓟𝓪𝓻𝓽 ²⁶
𝓟𝓪𝓻𝓽 ²⁶
کوک ویو:
دیدم جکسون اومد بدو بدو اومد سمت ات و یه چیزی بهش داد بهش اروم که من نبینم
+کوک من الان میام....
_باشه... جکسون ات چرا اینجوری (تعجب)
% یه چیز میگم کوک..... ولی اروم باش نرو پیش ات خب؟
_چی؟ جون به لبم کردی بگو(نگران)
%ات با رنگ پریده اومد پیشم بهم گفت برم یه بیبی چک براش بگیرم خب بعد گفت نمیدونم حاملم یا نه ولی هست چون گفت دو هفتس پر پر نشده(خاروندن سر)
_چیییی؟ (داد)
%داداش گفتم اروم تو کل کشورو خبر دار کردی که(جررررر😂🗿)
ات ویو:
رفتم تند تند سمت دست شویی و کار های لازم انجام دادم..... که با جوابی که گرفتم نزدیک بود بال در بیارم.... من... من حاملم؟
+یونجیییی(داد)
®بله اومدم..... چیه ات چیشده
بیبی چکو بدون هیچ حرفی بهش دادم..... وقتی دیدش بهم نگا کرد داد زد
®اتتتت دارم خاله میشمممممم(داد)
+اره.... اره داری خاله میشی(ذوق زده)
یهو لونا و هیونا امدن گفتن
^×خالههههه(داد و تعجب)
+اره(ذوق زده)
×^اتتتت داری مامان میشییی؟داریم خاله میشیم(ذوق زده)
+ارههههههه
®×^خداااااااا
هر سه تا همو بغل کردنو بالا پایین پریدن که بدو بدو کوک اومد سمتم
_ات چیشد؟ (ذوق زده)
+کوک.... کوک داری بابا میشی(اشک شوق)
_چییی
_دارم بابا میشمممممم(بغض)
+اره داریم مامان بابا میشیم کوک(گریه)
_ات قشنگم ممنونم...... ممنونم بابت این کوچولو (بغض)
که لبشو گذاشت رو لبم و منم از ته دل همراهیش کردم
پرش زمانی به ۶ماه بعد:
+مگه با تو نیستم بیدار شووووو(داد)
+بیدار نمیشی نه؟ باشه
دمپایی خرگوشیمو برداشتم و رفتم روش و زدمش
_اخخخ ات بسه بس کن
+بلند شو برو برام لواشک بگیرررر
_اخه ات من از کجا ساعت ۵صبح لواشک پیدا کنمم(گریه الکی)
+از هر قبرستونی میخوای بگیری بگیر این پدرصگ میخواد نه من(داد و عصبی)
_عجب غلطی کردم اون روز کردمت(کلافه و پوکر)
+به من ربطی نداره بلند شوووو میگم
_ای ننه عجب گوهی من خوردممم
کوک ویو:
دیدم جکسون اومد بدو بدو اومد سمت ات و یه چیزی بهش داد بهش اروم که من نبینم
+کوک من الان میام....
_باشه... جکسون ات چرا اینجوری (تعجب)
% یه چیز میگم کوک..... ولی اروم باش نرو پیش ات خب؟
_چی؟ جون به لبم کردی بگو(نگران)
%ات با رنگ پریده اومد پیشم بهم گفت برم یه بیبی چک براش بگیرم خب بعد گفت نمیدونم حاملم یا نه ولی هست چون گفت دو هفتس پر پر نشده(خاروندن سر)
_چیییی؟ (داد)
%داداش گفتم اروم تو کل کشورو خبر دار کردی که(جررررر😂🗿)
ات ویو:
رفتم تند تند سمت دست شویی و کار های لازم انجام دادم..... که با جوابی که گرفتم نزدیک بود بال در بیارم.... من... من حاملم؟
+یونجیییی(داد)
®بله اومدم..... چیه ات چیشده
بیبی چکو بدون هیچ حرفی بهش دادم..... وقتی دیدش بهم نگا کرد داد زد
®اتتتت دارم خاله میشمممممم(داد)
+اره.... اره داری خاله میشی(ذوق زده)
یهو لونا و هیونا امدن گفتن
^×خالههههه(داد و تعجب)
+اره(ذوق زده)
×^اتتتت داری مامان میشییی؟داریم خاله میشیم(ذوق زده)
+ارههههههه
®×^خداااااااا
هر سه تا همو بغل کردنو بالا پایین پریدن که بدو بدو کوک اومد سمتم
_ات چیشد؟ (ذوق زده)
+کوک.... کوک داری بابا میشی(اشک شوق)
_چییی
_دارم بابا میشمممممم(بغض)
+اره داریم مامان بابا میشیم کوک(گریه)
_ات قشنگم ممنونم...... ممنونم بابت این کوچولو (بغض)
که لبشو گذاشت رو لبم و منم از ته دل همراهیش کردم
پرش زمانی به ۶ماه بعد:
+مگه با تو نیستم بیدار شووووو(داد)
+بیدار نمیشی نه؟ باشه
دمپایی خرگوشیمو برداشتم و رفتم روش و زدمش
_اخخخ ات بسه بس کن
+بلند شو برو برام لواشک بگیرررر
_اخه ات من از کجا ساعت ۵صبح لواشک پیدا کنمم(گریه الکی)
+از هر قبرستونی میخوای بگیری بگیر این پدرصگ میخواد نه من(داد و عصبی)
_عجب غلطی کردم اون روز کردمت(کلافه و پوکر)
+به من ربطی نداره بلند شوووو میگم
_ای ننه عجب گوهی من خوردممم
۳.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.