فیک
فیک
وقتی بیماری قلبی داری و اون نمیدونه
پارت ۵ ( آخر )🍄🍄
دوباره توی گلوم بغض جمع شد یعنی دیگه این آخرین باریه که جانم گفتنش رو میشنوم
کاش این طور نبود بهش گفتم
ات : امشب دوستات میخوان بیان برو یکم میوه بخر
شوگا : چشم عزیزم
شوگا : درحال کتاب خوندن بودم که ات گفت برو یکم میوه بخر منم بهش گفتم باشه و رفتم وقتی میخواستم برم یه حسی بهم میگفت که نرو ولی رفتم
ات : وقتی شوگا رفت سریع رفتم یه قلم و کاغذ برداشتم و وصیعت نامم رو نوشتم
و رو تخت خوابیدم و وصیعت نامم رو روی سینم گذاشتم و چشمام رو بستم قلبم و فشار میدادم و اشک می ریختم
شوگا : وقتی میوه هارو خریدم زنگ در رو زدم اما کسی جواب نداد پس با کلید درو باز کردم
اما کاش با کلید درو باز نمیکردم کاش هیچ وقت این صحنه رو نمیدیدم ات ات قشنگم مرهم دردم زیباترینم امید زندگیم فرشته ی من روی تخت بود و تکون نمیخورد دستاش یخ زده بود و یه نامه روی سینش بود نامه رو باز کردم و خوندم
متن نامه :
شوگا شوگای عزیزم فرشته ی من ببخشید که من آنقدر زود چشمام رو بستم ازت واقعا معذرت میخوام من به دلیل بیماری قلبی دیگه پیش تو نخواهم بود و میخواستم معذرت خواهی کنم
ببخشید که زن خوبی برات نبودم
ببخشید که گاهی اوقات ناراحتت کردم
ببخشید که به اندازه ی کافی برات خوب نبودم
ببخشید که بدون اینکه تو رو خبر دار کنم به دیدار مرگ رفتم
ببخشید بابت همه چیز
شوگا : وقتی نامه رو تموم کردم فریادی کشیدم که تمام همسایه ها بیرون اومدن و اومدن داخل خونه و از ماجرا خبر دار شدن
پایان🐱🐱
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️❤️
ادمین : کیم سوری ✨✨
وقتی بیماری قلبی داری و اون نمیدونه
پارت ۵ ( آخر )🍄🍄
دوباره توی گلوم بغض جمع شد یعنی دیگه این آخرین باریه که جانم گفتنش رو میشنوم
کاش این طور نبود بهش گفتم
ات : امشب دوستات میخوان بیان برو یکم میوه بخر
شوگا : چشم عزیزم
شوگا : درحال کتاب خوندن بودم که ات گفت برو یکم میوه بخر منم بهش گفتم باشه و رفتم وقتی میخواستم برم یه حسی بهم میگفت که نرو ولی رفتم
ات : وقتی شوگا رفت سریع رفتم یه قلم و کاغذ برداشتم و وصیعت نامم رو نوشتم
و رو تخت خوابیدم و وصیعت نامم رو روی سینم گذاشتم و چشمام رو بستم قلبم و فشار میدادم و اشک می ریختم
شوگا : وقتی میوه هارو خریدم زنگ در رو زدم اما کسی جواب نداد پس با کلید درو باز کردم
اما کاش با کلید درو باز نمیکردم کاش هیچ وقت این صحنه رو نمیدیدم ات ات قشنگم مرهم دردم زیباترینم امید زندگیم فرشته ی من روی تخت بود و تکون نمیخورد دستاش یخ زده بود و یه نامه روی سینش بود نامه رو باز کردم و خوندم
متن نامه :
شوگا شوگای عزیزم فرشته ی من ببخشید که من آنقدر زود چشمام رو بستم ازت واقعا معذرت میخوام من به دلیل بیماری قلبی دیگه پیش تو نخواهم بود و میخواستم معذرت خواهی کنم
ببخشید که زن خوبی برات نبودم
ببخشید که گاهی اوقات ناراحتت کردم
ببخشید که به اندازه ی کافی برات خوب نبودم
ببخشید که بدون اینکه تو رو خبر دار کنم به دیدار مرگ رفتم
ببخشید بابت همه چیز
شوگا : وقتی نامه رو تموم کردم فریادی کشیدم که تمام همسایه ها بیرون اومدن و اومدن داخل خونه و از ماجرا خبر دار شدن
پایان🐱🐱
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️❤️
ادمین : کیم سوری ✨✨
۷.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.