hot chocolate
پارت ¹²
با یه مشت سانگ بوم رو اون ور پرت کرد
سانگ بوم : آخ استاد خیلی قوی هستید
جنی : جونگ کوک یک ماه از خوردن شیر موز توقیفی " اروم "
یونا : آقای جئون " عصبی "
کوک : توهم کتک میخوای
یونا : با چه جرعتی روی هم کلاسی من دست بلند میکنی " داد "
کوک : هوفففففف جنی اینم بزنم
جنی : زهر مار اخه این چه گناهی کرده
لیا : استاد من به تهیونگ میرم خداحافظ
لیا و تهیونگ رفتن
هیوجو : یونا تخسیر تو که نیست چرا الان عصبانی هستی
آخرین باری که یکی اینکارو انجام داده بود کسی که کتک خورده بود هیوجو بود الان اون جئون عوضی
یونا : لالی نمیتونی جواب بدی
کوک : ببین کوتوله تو حریف من نمیشی حتی اگر رئیس پلیس باشی
همه : یونا تو رئیس پلیسی ؟
یونا : آره رئیس پلیسم ....... از چه لحاظ
کوک : از لحاظی که نمیتونم بگم
سوجون : استاد چرا نمیگین ........ نکنه نمیتونی حریف یونا بشی
کوک : الو هان بیا اینو ببر اتاق شکنجه
جنی : چرا یونا باید بره اتاق شکنجه
کوک : تا آدم بشه ........ همه میتونید برید
از موهام گرفت و منو پرت کرد توی ماشین
یونا : ولم کنننننننننننننننن میخوام برم
کوک : توکه میتونی از بقیه محافظت کنی الانم باید از خودت محافظت کنی
جنی : هر اتفاقی افتاد نباید از گوشیت استفاده کنی
... اتاق شکنجه ...
یونا : عرررررررررررررررررررررر چه خفنه
جنی : 😐
یونا : خب منو الان بستین که چه ؟
کوک : هان شروع کن
شروع کرد به شلاغ زدن
یونا : اینجا رو چند میفروشی یا بگو کی دیزاینش کرده
کوک : اینا خون آدماییه که اینجا مردن
یونا : قراره بمیرم ؟" ذوق "
جنی : جونگکوک بسته الان حالم بد میشه تو چرا اینقدر بیخیالی
کوک : خب برو بیرون
یونا : تو بارون درد نمیکنه
کوک : آخه به تو چه اهان میخوای همین بلا رو سرت بیارم
یونا : هوی بدبخت اون تفنگو بده
هان : بیا
ازش گرفتم و خودم به بازوی خودم تیر زدم
یونا : اهان خوبت شد
جنی : ی...... یونا این چه کاریه
یونا : خب این گفت میخوای همین بلا رو سرت بیارم
کوک : من یه چیزی گفتم ..... هان برو
با اینکه خیلی بازوم درد داشت ولی به روی خودمم نیاوردم
جنی : کوک بلندش کن ببرینش بیمارستان
کوک : چرا
جنی : با ای شلاقایی ک این خورده و این تیری ک به بازوی زده چرا میگی
کوک : باشه
بلندم کرد و بردنم بیمارستان به بازم بخیه زدن و بعد پانسمان کردن خودم حساب کردم و و تو خیابون راه میرفتم که جنی از پشت بغلم کرد
جنی : این چه کاریه هق یونا " گریه "
یونا : نونا داری گریه میکنی من که خوبم
کوک : من رفتم
جنی دست منو گرفت و پشت خودش کشید و همراه خودش مجبورم کرد تو ماشین بشینم و قبلش زد پس کله ی آقای جئون
.... خونه ....
جنی : دکتر گفته نباید به بازوت فشار بیاری
کوک : حالا هم درد شدیم
یونا :دکتر گوه خورده من امروز میخواستم برم بوکس
جنی :......
🍊🧡
با یه مشت سانگ بوم رو اون ور پرت کرد
سانگ بوم : آخ استاد خیلی قوی هستید
جنی : جونگ کوک یک ماه از خوردن شیر موز توقیفی " اروم "
یونا : آقای جئون " عصبی "
کوک : توهم کتک میخوای
یونا : با چه جرعتی روی هم کلاسی من دست بلند میکنی " داد "
کوک : هوفففففف جنی اینم بزنم
جنی : زهر مار اخه این چه گناهی کرده
لیا : استاد من به تهیونگ میرم خداحافظ
لیا و تهیونگ رفتن
هیوجو : یونا تخسیر تو که نیست چرا الان عصبانی هستی
آخرین باری که یکی اینکارو انجام داده بود کسی که کتک خورده بود هیوجو بود الان اون جئون عوضی
یونا : لالی نمیتونی جواب بدی
کوک : ببین کوتوله تو حریف من نمیشی حتی اگر رئیس پلیس باشی
همه : یونا تو رئیس پلیسی ؟
یونا : آره رئیس پلیسم ....... از چه لحاظ
کوک : از لحاظی که نمیتونم بگم
سوجون : استاد چرا نمیگین ........ نکنه نمیتونی حریف یونا بشی
کوک : الو هان بیا اینو ببر اتاق شکنجه
جنی : چرا یونا باید بره اتاق شکنجه
کوک : تا آدم بشه ........ همه میتونید برید
از موهام گرفت و منو پرت کرد توی ماشین
یونا : ولم کنننننننننننننننن میخوام برم
کوک : توکه میتونی از بقیه محافظت کنی الانم باید از خودت محافظت کنی
جنی : هر اتفاقی افتاد نباید از گوشیت استفاده کنی
... اتاق شکنجه ...
یونا : عرررررررررررررررررررررر چه خفنه
جنی : 😐
یونا : خب منو الان بستین که چه ؟
کوک : هان شروع کن
شروع کرد به شلاغ زدن
یونا : اینجا رو چند میفروشی یا بگو کی دیزاینش کرده
کوک : اینا خون آدماییه که اینجا مردن
یونا : قراره بمیرم ؟" ذوق "
جنی : جونگکوک بسته الان حالم بد میشه تو چرا اینقدر بیخیالی
کوک : خب برو بیرون
یونا : تو بارون درد نمیکنه
کوک : آخه به تو چه اهان میخوای همین بلا رو سرت بیارم
یونا : هوی بدبخت اون تفنگو بده
هان : بیا
ازش گرفتم و خودم به بازوی خودم تیر زدم
یونا : اهان خوبت شد
جنی : ی...... یونا این چه کاریه
یونا : خب این گفت میخوای همین بلا رو سرت بیارم
کوک : من یه چیزی گفتم ..... هان برو
با اینکه خیلی بازوم درد داشت ولی به روی خودمم نیاوردم
جنی : کوک بلندش کن ببرینش بیمارستان
کوک : چرا
جنی : با ای شلاقایی ک این خورده و این تیری ک به بازوی زده چرا میگی
کوک : باشه
بلندم کرد و بردنم بیمارستان به بازم بخیه زدن و بعد پانسمان کردن خودم حساب کردم و و تو خیابون راه میرفتم که جنی از پشت بغلم کرد
جنی : این چه کاریه هق یونا " گریه "
یونا : نونا داری گریه میکنی من که خوبم
کوک : من رفتم
جنی دست منو گرفت و پشت خودش کشید و همراه خودش مجبورم کرد تو ماشین بشینم و قبلش زد پس کله ی آقای جئون
.... خونه ....
جنی : دکتر گفته نباید به بازوت فشار بیاری
کوک : حالا هم درد شدیم
یونا :دکتر گوه خورده من امروز میخواستم برم بوکس
جنی :......
🍊🧡
۴.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.