🌑🖤عـشـق احـمـقـانـه🖤🌑
#عشق_احمقانه🖤🌿
🌿🖤𝑺𝑻𝑼𝑷𝑰𝑫 𝑳𝑶𝑽𝑬🖤🌿
پارت:27
لعنتیییی اخه چیکار کنم یه سنگ جلو در بیمارستان بود برداشتم و محکم زدم رو شیشه ماشین لایلا بیهوش شد جونگکوک از ماشین پیاده شد
=چیکار میکنییییییی حرومییییییی*عربده*
همه دورمون جمع شده بودن
-عوضیی زنمو کجا میبری*داد*
اوا تعجب کرد بعد یقمو گرفت و داد زد
=چی زر زر میکنییی
و یه مشت محکم خابوند رو صورتم
منم حمله ور شدم بهش درحال کتک زدن و کتک خوردن بودیم که جدامون کردن رفتم کنار ماشین دیدم لایلا نیستشش
-لایلا رو چیکاااار کردیییییی
اونم تعجب کرد و گفت
=م...من جایی نبردمش
*ویو لایلا*
کم کم چشمامو باز کردم دیدم داخل یه اتاق کوچیک بسته شدم اون اینجا چیکار میکرد تمام سر و صورتش خونی شده بود بغض کردم
اومدم صداش کنم که در باز شد
اون اون میرا بوددد
+م.... میرا*بغض*
یهو بلند قهقه شد و گفت
٪چطوری ابجی کوچیکه*نیشخند*
+می... میرا هق هق چرا؟؟؟
ادامه دارد........
🌿🖤𝑺𝑻𝑼𝑷𝑰𝑫 𝑳𝑶𝑽𝑬🖤🌿
پارت:27
لعنتیییی اخه چیکار کنم یه سنگ جلو در بیمارستان بود برداشتم و محکم زدم رو شیشه ماشین لایلا بیهوش شد جونگکوک از ماشین پیاده شد
=چیکار میکنییییییی حرومییییییی*عربده*
همه دورمون جمع شده بودن
-عوضیی زنمو کجا میبری*داد*
اوا تعجب کرد بعد یقمو گرفت و داد زد
=چی زر زر میکنییی
و یه مشت محکم خابوند رو صورتم
منم حمله ور شدم بهش درحال کتک زدن و کتک خوردن بودیم که جدامون کردن رفتم کنار ماشین دیدم لایلا نیستشش
-لایلا رو چیکاااار کردیییییی
اونم تعجب کرد و گفت
=م...من جایی نبردمش
*ویو لایلا*
کم کم چشمامو باز کردم دیدم داخل یه اتاق کوچیک بسته شدم اون اینجا چیکار میکرد تمام سر و صورتش خونی شده بود بغض کردم
اومدم صداش کنم که در باز شد
اون اون میرا بوددد
+م.... میرا*بغض*
یهو بلند قهقه شد و گفت
٪چطوری ابجی کوچیکه*نیشخند*
+می... میرا هق هق چرا؟؟؟
ادامه دارد........
۸.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.