من اومدم با پارت جدیدددد
من اومدم با پارت جدیدددد
اثرات بیکاریه دیگه😂
*******
عشق ناگهانی
#پارت_چهارم
و بله تولدم بود دوباره یادم رفته بود که تولدمه،و دوباره این شترا به طور وحشیانه ای برام جشن گرفته بودن و من با تعجب نگاشون
میکردم بعد چند ثانیه دو هزاریم افتاد بچه ها تبریک گفتنو نشستن کیک رو یونا اورد و گذاشتش روی میز.
کادوهاشون رو که واقعا گرون قیمت بود بهم میدادن و من ذوق میکردم 😅)
*از بس ندید بدیدی*
یه بار نشد دهنتو ببندی تووو
*به لطف من اینجایی عسیسم*
واقعا بچه ها واسه ات جونشون سنگ تموم گذاشته بودن
بعد یه مهمونی عالی هر کدوممو ن رفتیم سمت خونه ی خودمون،تا رسیدم خونه ساعت دو شب بود چون فرداش دانشگاه با اقای کانگ کلاس داشتم هشدار گوشیمو تنظیم کردم برای ساعت نه صبح،روی تخت بیهوش شدم وبه یه خواب پر از کـابوس فرو
رفتم انقد خواب بد دیدم که تصمیم گرفتم نخوابم اصلا،نگاهی به گوشیم کردم دیدم ساعت پنج صبحه،خواستم سرمو بکنم داخل
گوشی ولی به این فک کردم کی اخه این موقع شب بیداره پوفی کشیدمو تو فکر فرو رفتم،به این فکر کردم که داشتن دوست
مجازی چقد خوبه ولی یه عده ولت میکنن یه عده هم که مادرشون قربونشون شه😂 تا آخرش هستن😍،عشق مجـازی چی اون هم خوبه؟هنوز هم دوست داشتن ها از نظرم وابستگی بود که بین دختر و پسر به وجود میومد.....
واییییییییییی خدااا😂🤣🤣از این دوستای مجازی رسیدیم به کجا؟هیچ جا چی شد مگه هزار تا
دوست مجازی اخر هم خیانت میکنن بعضیااا
واییییی انقد فک کردم فیوز پروندم🤯🤯 خدایااا جیمینو کجای دلـــم بزارم تو یه کالجیم سه سال دوستی و قول و قرار ازدواج..... اخرشم خیلی راحت پیام
میده ما به درد همدیگه نمیخوریم
کات و بلاک🫥🫥😂 گگگگگگگگگگ رید تو اعصاب نداشتم 😑
ولی بچرخ تا بچرخیم جیمین خــان،من به خاطر جنابعالی با خانوادم مخالفت کردم و الان این وضعمه یه ماشین داغون با اجاره نشینی( اونجا هم اجاره نشین دارن نه؟) تو همین فکرا بودم که لالا شدمممم😴😴😴😴😴😴
اثرات بیکاریه دیگه😂
*******
عشق ناگهانی
#پارت_چهارم
و بله تولدم بود دوباره یادم رفته بود که تولدمه،و دوباره این شترا به طور وحشیانه ای برام جشن گرفته بودن و من با تعجب نگاشون
میکردم بعد چند ثانیه دو هزاریم افتاد بچه ها تبریک گفتنو نشستن کیک رو یونا اورد و گذاشتش روی میز.
کادوهاشون رو که واقعا گرون قیمت بود بهم میدادن و من ذوق میکردم 😅)
*از بس ندید بدیدی*
یه بار نشد دهنتو ببندی تووو
*به لطف من اینجایی عسیسم*
واقعا بچه ها واسه ات جونشون سنگ تموم گذاشته بودن
بعد یه مهمونی عالی هر کدوممو ن رفتیم سمت خونه ی خودمون،تا رسیدم خونه ساعت دو شب بود چون فرداش دانشگاه با اقای کانگ کلاس داشتم هشدار گوشیمو تنظیم کردم برای ساعت نه صبح،روی تخت بیهوش شدم وبه یه خواب پر از کـابوس فرو
رفتم انقد خواب بد دیدم که تصمیم گرفتم نخوابم اصلا،نگاهی به گوشیم کردم دیدم ساعت پنج صبحه،خواستم سرمو بکنم داخل
گوشی ولی به این فک کردم کی اخه این موقع شب بیداره پوفی کشیدمو تو فکر فرو رفتم،به این فکر کردم که داشتن دوست
مجازی چقد خوبه ولی یه عده ولت میکنن یه عده هم که مادرشون قربونشون شه😂 تا آخرش هستن😍،عشق مجـازی چی اون هم خوبه؟هنوز هم دوست داشتن ها از نظرم وابستگی بود که بین دختر و پسر به وجود میومد.....
واییییییییییی خدااا😂🤣🤣از این دوستای مجازی رسیدیم به کجا؟هیچ جا چی شد مگه هزار تا
دوست مجازی اخر هم خیانت میکنن بعضیااا
واییییی انقد فک کردم فیوز پروندم🤯🤯 خدایااا جیمینو کجای دلـــم بزارم تو یه کالجیم سه سال دوستی و قول و قرار ازدواج..... اخرشم خیلی راحت پیام
میده ما به درد همدیگه نمیخوریم
کات و بلاک🫥🫥😂 گگگگگگگگگگ رید تو اعصاب نداشتم 😑
ولی بچرخ تا بچرخیم جیمین خــان،من به خاطر جنابعالی با خانوادم مخالفت کردم و الان این وضعمه یه ماشین داغون با اجاره نشینی( اونجا هم اجاره نشین دارن نه؟) تو همین فکرا بودم که لالا شدمممم😴😴😴😴😴😴
۱.۲k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.