پارت۶۷۷
پارت۶۷۷
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
مبینا...
داشتم گرد گیری میکردم که ملی از اتاق شاهین اومد بیرون...رفت سمت اتاقش چند بار صداش زدم اما جواب نداد...تو فکر بود...رفتم داخل اتاقش....
_چته ملی چرا تو فکری...
_/مبینا حس میکنم شاهین یه چیزایی فهمیده خیلی مشکوکه...
_چرا چیشده...
_/بهم گفت قرارای امروزشو کنسل کنم خودمم استراحت کنم کل امروزو...
_دیونه چیش بده...
_/اخه با عقل جور در نمیاد رفتارش...شاهین مرموز شدنی اینطور رفتار میکنه...
_چی بگم نگران نباش چیزی نمیشه...
_/راستی دنبال مدارک گشتم تقریبا فهمیدم کجان...
_جدی کجاست؟!!
_/توی اتاق کارشه تو گاوصندوقش...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
مبینا...
داشتم گرد گیری میکردم که ملی از اتاق شاهین اومد بیرون...رفت سمت اتاقش چند بار صداش زدم اما جواب نداد...تو فکر بود...رفتم داخل اتاقش....
_چته ملی چرا تو فکری...
_/مبینا حس میکنم شاهین یه چیزایی فهمیده خیلی مشکوکه...
_چرا چیشده...
_/بهم گفت قرارای امروزشو کنسل کنم خودمم استراحت کنم کل امروزو...
_دیونه چیش بده...
_/اخه با عقل جور در نمیاد رفتارش...شاهین مرموز شدنی اینطور رفتار میکنه...
_چی بگم نگران نباش چیزی نمیشه...
_/راستی دنبال مدارک گشتم تقریبا فهمیدم کجان...
_جدی کجاست؟!!
_/توی اتاق کارشه تو گاوصندوقش...
۱.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.