(بچه ها آکاری هم اضافه شد)
(بچه ها آکاری هم اضافه شد)
اینم همون خونه ایه که بهش میگن خونه پرسروصدا
قسمت اول:ورود تامورا ی بزرگوار
*از زبان کومی*
چه سکوت خوبیه توی تابستون اونم تابستونی بعد از تحصیلی دبیرستان هعی
*دیگ دانگ*
صدا زنگه؟
درو که وا کردم بله تامورای عزیز با کلی چمدون پرت شده تو صورتم تو دیگه اینجا چیکار میکنی
تامورا:سلاممممم کومی دلت برام تنگ شده بود نه؟(◍•ᴗ•◍)
_:صد سال سیاه
تامورا:ಥ_ಥ
_:(با داد)گمشو بیا داخل تا گمت نکردم
تامورا:چشم و اینکه لطفا چمدونامو بیار
*تقریبا بیستا بودن*
محکم کوبیدم تو کله ی تامورا که خودش کاراشو بکنه انداختمش توی اتاق خودش که تا دوساعت اول که فقط نق میزد عبارت از:
تامورا:خونه چقدر بزرگه،پولشو از کجا آوردی؟بریم رستوران؟همسایه ها چطورن؟و...
_:قبلا اینجوری نبودیا
تامورا:خب..همینطوره چون توی عمارت کل عمرمو زندگی کردم ولی الان اومدم که دوست وفادارمو ببینم(لحنش آروم بود)
نگاهی بهش کردم انگاری سختی زیادی کشیده
_:هی مثل اینکه این قدرت واقعیته (نیشخند)*اشاره به دیالوگ همیشگی تامورا*
تامورا:چی؟نخریم(به فاز غرور خود برمیگردد)من بزرگترین شیطان تاریخم قوی تر هستم!تو چطور جرعت میکنی اینطوری حرفی بزنی سریع زانو بزن و...
_:باشه بابا لیدی
تامورا:...
_:تامورا؟
تامورا:...
_:تامورا؟
تامورا محکم میزنه تو صورتم و فرار میکنه
_:وایسا گیرت بیارم تا دهنتو...(سانسور جمهوری اسلامی)
تا صب بدو بدو کردن و آخرشم از خستگی افتادن روی هم کپیدن
(دوستان این جنبه فان داره منو نکشید🗿)
اینم همون خونه ایه که بهش میگن خونه پرسروصدا
قسمت اول:ورود تامورا ی بزرگوار
*از زبان کومی*
چه سکوت خوبیه توی تابستون اونم تابستونی بعد از تحصیلی دبیرستان هعی
*دیگ دانگ*
صدا زنگه؟
درو که وا کردم بله تامورای عزیز با کلی چمدون پرت شده تو صورتم تو دیگه اینجا چیکار میکنی
تامورا:سلاممممم کومی دلت برام تنگ شده بود نه؟(◍•ᴗ•◍)
_:صد سال سیاه
تامورا:ಥ_ಥ
_:(با داد)گمشو بیا داخل تا گمت نکردم
تامورا:چشم و اینکه لطفا چمدونامو بیار
*تقریبا بیستا بودن*
محکم کوبیدم تو کله ی تامورا که خودش کاراشو بکنه انداختمش توی اتاق خودش که تا دوساعت اول که فقط نق میزد عبارت از:
تامورا:خونه چقدر بزرگه،پولشو از کجا آوردی؟بریم رستوران؟همسایه ها چطورن؟و...
_:قبلا اینجوری نبودیا
تامورا:خب..همینطوره چون توی عمارت کل عمرمو زندگی کردم ولی الان اومدم که دوست وفادارمو ببینم(لحنش آروم بود)
نگاهی بهش کردم انگاری سختی زیادی کشیده
_:هی مثل اینکه این قدرت واقعیته (نیشخند)*اشاره به دیالوگ همیشگی تامورا*
تامورا:چی؟نخریم(به فاز غرور خود برمیگردد)من بزرگترین شیطان تاریخم قوی تر هستم!تو چطور جرعت میکنی اینطوری حرفی بزنی سریع زانو بزن و...
_:باشه بابا لیدی
تامورا:...
_:تامورا؟
تامورا:...
_:تامورا؟
تامورا محکم میزنه تو صورتم و فرار میکنه
_:وایسا گیرت بیارم تا دهنتو...(سانسور جمهوری اسلامی)
تا صب بدو بدو کردن و آخرشم از خستگی افتادن روی هم کپیدن
(دوستان این جنبه فان داره منو نکشید🗿)
۳.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.