پارت2
پارت2
.
.
.
.
ته:خب قهوه هم مهمونتون کردم الان میتونم برم
کوک:نه
ته:چرا؟
کوک:من میدونم چرا انقدر عجله داری میترسی من از ادمای بابات باشم نگران نباش اگه اینطور بود تا الان داده بودمت دست بابات میتونی با من راحت باشی
ته:ممنون باشه
(ویو ته)
بعد از اون روز همدیگه رو بیشتر دیدیم کم کم باهاش راحت تر شدم تا جایی که بخاطر اون از خونه فرار میکردم نمیدونم چه احساسی هست ولی میدونم دوسش دارم
کوک:هی ته چیشده چرا تو خودتی
ته:ها نه هیچی امروز بریم کجا؟
کوک:نظرت چیه بریم خونه من
ته:باشه
سوار ماشین کوک شدم نمیدونم چرا ولی هرچی به خونه کوک نزدیک تر میشدیم معذب تر میشدم
کوک:پیاده شو رسیدیم...
__________________________________________
امیدوارم دوست داشته باشید✨🌸
تصمیم گرفتم واسه پارت بعد شرط بزارم
لایک:5 کامنت:10
.
.
.
.
ته:خب قهوه هم مهمونتون کردم الان میتونم برم
کوک:نه
ته:چرا؟
کوک:من میدونم چرا انقدر عجله داری میترسی من از ادمای بابات باشم نگران نباش اگه اینطور بود تا الان داده بودمت دست بابات میتونی با من راحت باشی
ته:ممنون باشه
(ویو ته)
بعد از اون روز همدیگه رو بیشتر دیدیم کم کم باهاش راحت تر شدم تا جایی که بخاطر اون از خونه فرار میکردم نمیدونم چه احساسی هست ولی میدونم دوسش دارم
کوک:هی ته چیشده چرا تو خودتی
ته:ها نه هیچی امروز بریم کجا؟
کوک:نظرت چیه بریم خونه من
ته:باشه
سوار ماشین کوک شدم نمیدونم چرا ولی هرچی به خونه کوک نزدیک تر میشدیم معذب تر میشدم
کوک:پیاده شو رسیدیم...
__________________________________________
امیدوارم دوست داشته باشید✨🌸
تصمیم گرفتم واسه پارت بعد شرط بزارم
لایک:5 کامنت:10
۳.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.