فیک ۱۲
آماده شدن که برن فرودگاه
وقتی رسیدن سولی از جیمین خاست که بره wc
وقتی داشت میرفتم یکی از نگهبانه عمارت خونه مادر بزرگش اومد سولی بیهوش کرد و بردش تو ماشین رقتن عمارت
جیمین
وقته پرواز بود خیلی وقته که سولی نیومد که دیدیم بابام اینجاست عصبی بود رفتم پیشش
-اپا اینجا چیکار میکینی
>من نمیزارم با این دختره بری
-چرا
>چون خودش همسر داره
_چی به من گفته بود که میخوان به زور شوهر بدن حالا میگی شوهر داره چه دروغ مزخرفی
>دروغ نیس (داد
-من با شما هیچ جا نمیام
بنده
بابای جیمین دستور داد که جیمینو ببرن خونه
سولی
وقتی بهوشاومد دیدم تو اتاقم هستم
من اینجا چیکار میکنم
بلند شدم
رفتم پایین مادربزرگم دیدم اومد پیش بهم سیلی زد
:دفع آخرت باشه جوابه تماسه منو نمیدی (داد
+مامان بزرگ چیکار میکنی
:چی حق ندارم نوه خودمو بزنم
+شوخیت گرفته (خنده عصبی
:اره مثله خودت
+چه جوری منو پیدا کردی
:کاری نداشت
فلش بک
مادربزرگ سولی
از دیروز که سولی رفت هرچی بهش زنگ میزنم جواب نمیده فهمیدم که با پسر آقای پارک تو رابطهست
فلش بک به دیروز شب
با آقای پارک داشتم صحبت میکرد
:آقای چخبر از پسرت خیلی وقت ندیدمش کجاست
>پسرم خیلی بزرگ شده برای خودش یه مردی شد
:حالا کجاست
>پسرم با دوست دخترش میخوان فردا برن خارج
:عع دوست دختر داره خوشگله
>من ندیدمش ولی عکسو دیدیم خیلی خوشگلی
:داری عکسشو
>اره اینا
:ذهنش (نگاهی به عکس کردم درست بود سولی هست
پس فردا میخان برن
:آقای پارک به نظر بهتر نیست نزاری پسرت با نوه من بره !
>چی این دختره نوه شماست ؟
:بله آقای پارک من تا حالا از کسی التماس نکردم
:لطفا نزارین نوهی من با پسره شما از این کشور بره
>چی چرا
:نوهی من خودش همسر داره که با پسر شما داره میره از کشور
>چی (عصبی
>نمیزارم از این کشور برن (عصبی
:پس بسا معامله کنیم
>چی به من میرسه
:دوتا ماشین خُبه
>قبول
:پس بیا نقشه بکشیم
پایانه فلش بک
شرط
۳۰لایک
۵۰کامنت
‼️استیکر ممنوع بچههاکامنت الکی نزارین من قبول نمیکنم ❌
اگر نکنی خیلی گداییی 😐بدبخته خسیس دلت میاد لایک نکنی ما اینجا داریم زحمت میکشیم 😂
وقتی رسیدن سولی از جیمین خاست که بره wc
وقتی داشت میرفتم یکی از نگهبانه عمارت خونه مادر بزرگش اومد سولی بیهوش کرد و بردش تو ماشین رقتن عمارت
جیمین
وقته پرواز بود خیلی وقته که سولی نیومد که دیدیم بابام اینجاست عصبی بود رفتم پیشش
-اپا اینجا چیکار میکینی
>من نمیزارم با این دختره بری
-چرا
>چون خودش همسر داره
_چی به من گفته بود که میخوان به زور شوهر بدن حالا میگی شوهر داره چه دروغ مزخرفی
>دروغ نیس (داد
-من با شما هیچ جا نمیام
بنده
بابای جیمین دستور داد که جیمینو ببرن خونه
سولی
وقتی بهوشاومد دیدم تو اتاقم هستم
من اینجا چیکار میکنم
بلند شدم
رفتم پایین مادربزرگم دیدم اومد پیش بهم سیلی زد
:دفع آخرت باشه جوابه تماسه منو نمیدی (داد
+مامان بزرگ چیکار میکنی
:چی حق ندارم نوه خودمو بزنم
+شوخیت گرفته (خنده عصبی
:اره مثله خودت
+چه جوری منو پیدا کردی
:کاری نداشت
فلش بک
مادربزرگ سولی
از دیروز که سولی رفت هرچی بهش زنگ میزنم جواب نمیده فهمیدم که با پسر آقای پارک تو رابطهست
فلش بک به دیروز شب
با آقای پارک داشتم صحبت میکرد
:آقای چخبر از پسرت خیلی وقت ندیدمش کجاست
>پسرم خیلی بزرگ شده برای خودش یه مردی شد
:حالا کجاست
>پسرم با دوست دخترش میخوان فردا برن خارج
:عع دوست دختر داره خوشگله
>من ندیدمش ولی عکسو دیدیم خیلی خوشگلی
:داری عکسشو
>اره اینا
:ذهنش (نگاهی به عکس کردم درست بود سولی هست
پس فردا میخان برن
:آقای پارک به نظر بهتر نیست نزاری پسرت با نوه من بره !
>چی این دختره نوه شماست ؟
:بله آقای پارک من تا حالا از کسی التماس نکردم
:لطفا نزارین نوهی من با پسره شما از این کشور بره
>چی چرا
:نوهی من خودش همسر داره که با پسر شما داره میره از کشور
>چی (عصبی
>نمیزارم از این کشور برن (عصبی
:پس بسا معامله کنیم
>چی به من میرسه
:دوتا ماشین خُبه
>قبول
:پس بیا نقشه بکشیم
پایانه فلش بک
شرط
۳۰لایک
۵۰کامنت
‼️استیکر ممنوع بچههاکامنت الکی نزارین من قبول نمیکنم ❌
اگر نکنی خیلی گداییی 😐بدبخته خسیس دلت میاد لایک نکنی ما اینجا داریم زحمت میکشیم 😂
۷.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.