گم گشته ئ من کجا جویمت که در خود تو را دیده ام ، در خیال
گم گشتهئ من کجا جویمت که در خود تو را دیده ام ، در خیال من پر رنگ تر از آنی که بگویم که خیالی ، قلب من در شوق تو میکشد ستاره ائ تابان که گویی الماس فریب میدهد چشم و دلِ مرا حال که مسیری را در ره من قرار داده ای برای رسیدن به خودت منتظر من باش ، شاید دور است ره تو شاید هم نزدیک تر از رگ گردن به من باشی شاید فقط شاید باشد ، حال آنکه دل به عشق تو بزنم و سمتت آیم یا که بنشینم و به تماشای تو باشم ائ غریبه . .
۲.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.