+تروخدا بیا بریم الان این وسط اب میشمااا ..رئیس اخراجمون

+تروخدا بیا بریم الان این وسط اب میشمااا ..رئیس اخراجمون نکنه باید خداروشکر کنیممم
×باشه غذامونو تموم میکنیمو میریم
باشه ای گفتمو خواستم از رو پاهاش بلند شم که نداشت
+بزار برم سر جام بشینم دیگه
×نو نو بیب همینجا بشین خودم بهت غذا میدم
+هعییییی : |
با قاشق خودش یه قاشق به من میداد و یه قاشقم به خودش
مطمئن بودم فردا این فیلما همش میره تو اینترنت ...خداخدا میکردم خانوادم نبینن
بالاخره تموم شد بلند شدیمو دست تو دست هم از رستوران اومدیم بیرون
سوار ماشین شدیم ..منورسوند خونه و خودشم رفت
کتی: ا/تتتتتتتتتتتتت این چیهههههههههه?
میرا:  وااااااای واقعا عجب شامی خوردیناااااااا
+واااااای کاش امون میدادن غذا از گلومون بره پایین بعد میزاشتن تو اینترنت
~ا/تتتتتتتتتتتتتتت مامانت بفههههههه جرت میدههههههههههه
-مامانش که از کوک بدش نمیومد باباااااااش باباش ببینه جر که نه رسما میگیره از وسط پارش میکنهههههههههههههههههه
رز:  نخ و سوزننننننن بیارییییین (قهقهه میزد)
+دختراااااااا تروخدااااااا نگین اینطورییییییییییییی….
اس ار : کی میخوای بهشون بگی
+عوووف نمیدونم…
-فعلا بریم بخوابیم فردا راجبش فکر میکنیم
همگی تایید کردیمو سمت اتاقامون رفتیم
~به کوک فکر میکنی?
+به بدبختی ای که درانتظارمه فکر میکنم
~اروم باش بابا تو و اون همو دوست دارین خانواده اونم که از تو خوشش اومده اروم باش اونا هم با موضوع کنار میان
+اوهوم ..خداکنه
~خیلی خب دیگه اون چراغو خاموش کن بخوابیم…

#loveme°•