پروانه شکوفه زن
پروانه شکوفه زن
پارت2
برگشتم و دیدم که پسر کوچیکه اربابه
-گوشیتو جا گذاشته بودی
+اوه ممنون
-خواهش
گوشیمو ازش گرفتم و رفتم پایین
دیدم که همه ی پسر ها نشستن
راستشو بخوایین من پسرا رو تاحالا ندیده بودم فقط یبار که بچه بودن
و با یکیشون تو بچگی دوست بودم نمیدونم کدومشون بود
"جین جین(جیمین)
~چته
" میگم این دختر خوشگله خدمتکاره؟
~اره خدمتکاره ولی خدایی راس میگی خوشگله
"خدمتکار به این خوشگلی داشتیم نمیدونستیم
~امروز اومد در اتاقم دنبال اتاق تهیونگ میگشت
" اتاق تهیونگ؟
~اره
"برا چی
~میخواست صبحونه براش ببره
" مگه اجوما نیست؟
~نه نیست
"اسمش چیه؟
~اممم فک کنم ا.ت بود
پایان مکالمه
" ببخشید ا.ت
دیدم یکیشون داره صدام میکنه
+بله اقا
"میگم تازه واردی
+نه یه 10سالی میشه اینجا هستم
ولی اجوما نمی گذاشت من بیام بیرون یا بیام برای شما چیزی بیارم
بخاطر همین نمیشناسینم
تعریف از خود نباشه ولی میگفت چون خوشگلم شما نباید منو ببینید
ارباب گفت وگرنه عاشقم میشین ولی امروز نمیدونم چرا اینجوری شما رو دیدم
" اها خب حالا میتونی بری به کارات برسی
+چشم
"غذا خوردی؟
+نه بعد میخورم با اجازه
از عمارت اومدم بیرون
و به سمت حیات پشتی رفتم
که صدای تفنگ شنیدم و دستم رو گذاشتم رو سرم
ادامه دارد..
پارت2
برگشتم و دیدم که پسر کوچیکه اربابه
-گوشیتو جا گذاشته بودی
+اوه ممنون
-خواهش
گوشیمو ازش گرفتم و رفتم پایین
دیدم که همه ی پسر ها نشستن
راستشو بخوایین من پسرا رو تاحالا ندیده بودم فقط یبار که بچه بودن
و با یکیشون تو بچگی دوست بودم نمیدونم کدومشون بود
"جین جین(جیمین)
~چته
" میگم این دختر خوشگله خدمتکاره؟
~اره خدمتکاره ولی خدایی راس میگی خوشگله
"خدمتکار به این خوشگلی داشتیم نمیدونستیم
~امروز اومد در اتاقم دنبال اتاق تهیونگ میگشت
" اتاق تهیونگ؟
~اره
"برا چی
~میخواست صبحونه براش ببره
" مگه اجوما نیست؟
~نه نیست
"اسمش چیه؟
~اممم فک کنم ا.ت بود
پایان مکالمه
" ببخشید ا.ت
دیدم یکیشون داره صدام میکنه
+بله اقا
"میگم تازه واردی
+نه یه 10سالی میشه اینجا هستم
ولی اجوما نمی گذاشت من بیام بیرون یا بیام برای شما چیزی بیارم
بخاطر همین نمیشناسینم
تعریف از خود نباشه ولی میگفت چون خوشگلم شما نباید منو ببینید
ارباب گفت وگرنه عاشقم میشین ولی امروز نمیدونم چرا اینجوری شما رو دیدم
" اها خب حالا میتونی بری به کارات برسی
+چشم
"غذا خوردی؟
+نه بعد میخورم با اجازه
از عمارت اومدم بیرون
و به سمت حیات پشتی رفتم
که صدای تفنگ شنیدم و دستم رو گذاشتم رو سرم
ادامه دارد..
۱.۶k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.