فلسفه ی نوروز و سال نو
فلسفهی نوروز و سال نو
از آنجایی که که هر قومی برای خود یک روز خاص از سال را سرآغاز سال قرار میدهد، پس معلوم است که این امر یک قرارداد اجتماعی و نژادی است که براساس حوادثی خاص پدید آمده و بهعنوان یک سنت تاریخی حفظ شده است. ایرانیان آغاز بهار را مبدأ سال قرار میدهند، مسیحیها هم یک روز برفی در زمستان را، مسلمانان هم روز هجرت پیامبر اسلام را که همواره در طی سالها تغییر میکند و فصل خاصی نیست و در هر روزی از سال شمسی میتواند رخ دهد.
بههرحال در همهی اقوام آغاز سال نو با جشن و عیش و تجمعات شاد برگزار میشود و مراسم خاصی دارد و دارای مفاهیم و آداب مذهبی هم میباشد؛ زیرا تقریبا هیچ جمعی در جوامع بشری تهی از آداب و انگیزهی مذهبی رخ نمیدهد؛ مثل عروسی و عزایی در همهی اقوام بشری.
مراسم و آداب سال نو در طول تاریخ به ارث میرسد و با آداب سایر اقوام تلفیق میشود. مثل سال نو ایرانیها که با آداب اسلامی هم جمع شده است یا سال نو مسیحی که با آداب یونان باستان ترکیب شده است و غیره. یعنی در هر نژادی میتوان همهی آداب سالهای نو سایر اقوام را هم کمابیش ملاحظه نمود و نیز نشانههایی از سالهای نو که از نسلها و دورانهای منقرضشده برجای مانده است. در واقع در مراسم و آداب و مفاهیم سال نو در هر نژادی میتوان نمادهایی اسطورهای از کل تاریخ گذشتهی آن قوم و نیز سایر اقوام و کل بشریت را درک نمود.
روز آغازین هر سالی مثل روز اول خلقت است و روز نوشتن دگربارهی سرنوشت خویشتن به دست خویشتن. و این تفاوت بین روز اول هر سال است با خلقت ازلی. در خلقت ازلی، بشر هیچ اراده و انتخابی نداشت و با این حال خداوند در قرآن میفرماید که انسان را در حال خلقتش بر او شاهد گرفتم. و نیز اینکه بلافاصله پس از خلقتش از انسان پرسیدم که: «آیا این خلقت را قبول دارد یا نه؟». که انسان از روی جهلش میگوید: «بلی».
در واقع این قرارداد جهانی بشر در همهی اقوام و مذاهب که یک روز از سال را مبدأ قرار میدهد، به معنای خلقت جدید است و تجدید عهد با ازلیت خلقت خویش و نیز بلی گفتن دگرباره و آگاهانهتر به پروردگار. و نیز بهتدریج به دست و ارادهی خویشتن در این خلقتهای جدید مشارکتکردن و صاحب سرنوشت خود شدن. پس در واقع روز سال نو مظهر هر سالهی خلقت ازلی انسان است و سالی یکبار بر خلقت خود شهادتدادن و در آن حضور یافتن و خلقت خویش را آگاهانهتر پذیراشدن و مسئولگشتن و درنهایت جانشین خداشدن در امر خلقت خویشتن. و برای سال آینده آرمان تازهای را برای خود رقم زدن.
راز هفت سین بر سر سفرهی سالتحویل هم دال بر هفت روز خلقت عالم و آدم است که روز هفتم همانا روز کمال خلقت یعنی آدم است که خداوند هم بر عرش مینشیند و بر کمال خلقت خود به نظارت و شهادت مینشیند و ارادهی خود را به دست مخلوقش میسپارد. بساط سفرهی هفتسین نماد سفرهی خلقت است که انسان به جای خدا بر سر این سفره مینشیند و یکبار دیگر با خداوند بیعت میکند و به او آری میگوید.
دعای سال تحویل هم نشان میدهد که انسان میل دارد تا یکبار دگر به «حال» خود یعنی به اکنونیت خود که همانا جلوس خدا بر عرش و کمال خلقت آدم است بازگردد. «احسن الحال» یعنی بهترین زمانها. و بهترین زمان همان لحظهی خلقت ازلی است و رو در روی خدا نشستن و به او آری گفتن و یکبار دگر خلقشدن. ولى ما بهعنوان ایرانی مسلمان بین دو سال نو در تردد هستیم: یکی نوروز و دیگری آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه. یعنی آغاز فراق و جدایی از نژاد. آغاز هجران از اصل و نسب خویشتن. درست مثل آغاز خلقت آدم که همان آغاز هجران آدم از خالق خویشتن است؛ آغاز جدایی از اصل خود که موجب خلقت خویشتن است. این فراق، سرآغاز وجود یافتن است، یعنی آغاز تنهایی! ولی مراسم عید نوروز ایرانیان سیمایی کاملا متضاد دارد و واقعهی پیوستن به خویشان و اقوام است؛ یعنی واقعه وصال است.
ما ایرانیان بین فراق و وصال در تردد هستیم و لذا دچار یک فرهنگ و تاریخ برزخی و پریشانیم. این همان اصل و علت دوگانگی ما بین ایرانیت و اسلامیت است که همواره وجود داشته و این اواخر دوصدچندان شدیدتر شده و گاه مبدل به نبرد میشود.
سال نو اسلامی سیمایی غمگین دارد و سرآغاز سرگردانی و دربهدری و تنهایی و محنت و هجران از عزیزان است. ولی سال نو ایرانی (زرتشتی) درست عکس این وضع را دارد. و این است که بالاخره هر بشری به یک جناح وصل یا هجران میپیوندد، ولی ما ایرانیان بین وصل و هجران در تردیدیم. و این کل ماهیت دیالکتیکی فرهنگ و روحیه و هویت ما است که نه تاب وصل داریم و نه طاقت هجران، زیرا مطلقیم، زیرا عاشقیم…
منبع:کتاب دائره المعارف عرفانی جلد پنجم صفحه 247،اثر استاد علی اکبر خانجانی
***
از آنجایی که که هر قومی برای خود یک روز خاص از سال را سرآغاز سال قرار میدهد، پس معلوم است که این امر یک قرارداد اجتماعی و نژادی است که براساس حوادثی خاص پدید آمده و بهعنوان یک سنت تاریخی حفظ شده است. ایرانیان آغاز بهار را مبدأ سال قرار میدهند، مسیحیها هم یک روز برفی در زمستان را، مسلمانان هم روز هجرت پیامبر اسلام را که همواره در طی سالها تغییر میکند و فصل خاصی نیست و در هر روزی از سال شمسی میتواند رخ دهد.
بههرحال در همهی اقوام آغاز سال نو با جشن و عیش و تجمعات شاد برگزار میشود و مراسم خاصی دارد و دارای مفاهیم و آداب مذهبی هم میباشد؛ زیرا تقریبا هیچ جمعی در جوامع بشری تهی از آداب و انگیزهی مذهبی رخ نمیدهد؛ مثل عروسی و عزایی در همهی اقوام بشری.
مراسم و آداب سال نو در طول تاریخ به ارث میرسد و با آداب سایر اقوام تلفیق میشود. مثل سال نو ایرانیها که با آداب اسلامی هم جمع شده است یا سال نو مسیحی که با آداب یونان باستان ترکیب شده است و غیره. یعنی در هر نژادی میتوان همهی آداب سالهای نو سایر اقوام را هم کمابیش ملاحظه نمود و نیز نشانههایی از سالهای نو که از نسلها و دورانهای منقرضشده برجای مانده است. در واقع در مراسم و آداب و مفاهیم سال نو در هر نژادی میتوان نمادهایی اسطورهای از کل تاریخ گذشتهی آن قوم و نیز سایر اقوام و کل بشریت را درک نمود.
روز آغازین هر سالی مثل روز اول خلقت است و روز نوشتن دگربارهی سرنوشت خویشتن به دست خویشتن. و این تفاوت بین روز اول هر سال است با خلقت ازلی. در خلقت ازلی، بشر هیچ اراده و انتخابی نداشت و با این حال خداوند در قرآن میفرماید که انسان را در حال خلقتش بر او شاهد گرفتم. و نیز اینکه بلافاصله پس از خلقتش از انسان پرسیدم که: «آیا این خلقت را قبول دارد یا نه؟». که انسان از روی جهلش میگوید: «بلی».
در واقع این قرارداد جهانی بشر در همهی اقوام و مذاهب که یک روز از سال را مبدأ قرار میدهد، به معنای خلقت جدید است و تجدید عهد با ازلیت خلقت خویش و نیز بلی گفتن دگرباره و آگاهانهتر به پروردگار. و نیز بهتدریج به دست و ارادهی خویشتن در این خلقتهای جدید مشارکتکردن و صاحب سرنوشت خود شدن. پس در واقع روز سال نو مظهر هر سالهی خلقت ازلی انسان است و سالی یکبار بر خلقت خود شهادتدادن و در آن حضور یافتن و خلقت خویش را آگاهانهتر پذیراشدن و مسئولگشتن و درنهایت جانشین خداشدن در امر خلقت خویشتن. و برای سال آینده آرمان تازهای را برای خود رقم زدن.
راز هفت سین بر سر سفرهی سالتحویل هم دال بر هفت روز خلقت عالم و آدم است که روز هفتم همانا روز کمال خلقت یعنی آدم است که خداوند هم بر عرش مینشیند و بر کمال خلقت خود به نظارت و شهادت مینشیند و ارادهی خود را به دست مخلوقش میسپارد. بساط سفرهی هفتسین نماد سفرهی خلقت است که انسان به جای خدا بر سر این سفره مینشیند و یکبار دیگر با خداوند بیعت میکند و به او آری میگوید.
دعای سال تحویل هم نشان میدهد که انسان میل دارد تا یکبار دگر به «حال» خود یعنی به اکنونیت خود که همانا جلوس خدا بر عرش و کمال خلقت آدم است بازگردد. «احسن الحال» یعنی بهترین زمانها. و بهترین زمان همان لحظهی خلقت ازلی است و رو در روی خدا نشستن و به او آری گفتن و یکبار دگر خلقشدن. ولى ما بهعنوان ایرانی مسلمان بین دو سال نو در تردد هستیم: یکی نوروز و دیگری آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه. یعنی آغاز فراق و جدایی از نژاد. آغاز هجران از اصل و نسب خویشتن. درست مثل آغاز خلقت آدم که همان آغاز هجران آدم از خالق خویشتن است؛ آغاز جدایی از اصل خود که موجب خلقت خویشتن است. این فراق، سرآغاز وجود یافتن است، یعنی آغاز تنهایی! ولی مراسم عید نوروز ایرانیان سیمایی کاملا متضاد دارد و واقعهی پیوستن به خویشان و اقوام است؛ یعنی واقعه وصال است.
ما ایرانیان بین فراق و وصال در تردد هستیم و لذا دچار یک فرهنگ و تاریخ برزخی و پریشانیم. این همان اصل و علت دوگانگی ما بین ایرانیت و اسلامیت است که همواره وجود داشته و این اواخر دوصدچندان شدیدتر شده و گاه مبدل به نبرد میشود.
سال نو اسلامی سیمایی غمگین دارد و سرآغاز سرگردانی و دربهدری و تنهایی و محنت و هجران از عزیزان است. ولی سال نو ایرانی (زرتشتی) درست عکس این وضع را دارد. و این است که بالاخره هر بشری به یک جناح وصل یا هجران میپیوندد، ولی ما ایرانیان بین وصل و هجران در تردیدیم. و این کل ماهیت دیالکتیکی فرهنگ و روحیه و هویت ما است که نه تاب وصل داریم و نه طاقت هجران، زیرا مطلقیم، زیرا عاشقیم…
منبع:کتاب دائره المعارف عرفانی جلد پنجم صفحه 247،اثر استاد علی اکبر خانجانی
***
۲.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.