in our love
in our love
P7
+ مثلاً چیکار میخوای بکنی؟
- تجاوز
حرفشو جدی نگرفتم و گفتم:
+ وای وای وای ترسیدم
- من چیزی که باید میگفتمو گفتم حالا بترسی یا نترسی دست خودته
با بی توجهی رفتم سمت کشوی لباسام یه تیشرت لش مشکی تا بالای زانوم و یه شورتک مشکی برداشتم حوله ئم برداشتم و رفتم حموم میخواستم مو هامو قهوهای روشن کنم
( یک ساعت و پنج دقیقه بعد)
حموم کردنم تموم شد لباسامو پوشیدم از حموم رفتم بیرون رفتم تو اتاق لوسیفر تو اتاق نبود مو هامو خشک کردم وایستادم جلو آینه تا مو هامو ببینم رنگش خیلی بهم میومد خوشحال شدم از شدت خوشحالی محکم خودمو انداختم رو تخت از گوشیمو برداشتم از خودم عکس گرفتم فرستادم برای آنابل و بهش گفتم موهامو رنگ کردم
سریع سین کرد و جوابمو داد:
(علامت آنابل*)
* واااای چه خوشگل شده خیلی بهت میاد
در جوابش براش قلب فرستادم
* راستی با لوسیفر چطور پیش میره؟
منم همه چیو با اندکی سانسور بهش گفتم
* آها پس خوبه حداقل هواتو داره یا حداقل نقشه رو خراب نکرد
+ اره راستش ازش خوشم میاد یه جورایی روش کراشم
* واقعا؟
+ اره
* پس دعا کن نفهمه
+چرا؟
* نفهمه بهتره
+باشه
*ثورا من باید برم خدافظ
+ باشه خدافظ
گوشیمو خاموش کردم گذاشتم کنارم و به سقف زول زدم بعد چند دقیقه بلند شدم از اتاق رفتم بیرون و نشستم رو مبل کنار ایزابل و ازش پرسیدم:
+ ایزابل تو لوسیفرو ندیدی؟
ایزابلم جواب داد:
تو حیاط منتظرته
با تعجب پرسیدم:
+ منتظر منه؟
سرشو به نشونه تایید تکون داد و گفت:
اره
رفتم تو حیاط اما کسی نبود رفتم تو هال که دیدم ایزابل داره میخنده
معلوم بود اوسکولم کرده
رفتم پیشش و گفتم:
+ خیلی بی شعوری حالا جدی ندیدیش؟
که گفت:
چرا دیدم از تو یخچال یه شیشه مشروب گرفت و به من گفت که چیزی بهت نگم و رفت
آخه چرا میخواست من نفهمم؟
+ حوصلم سر رفته میای بریم بیرون
ایزابل سرشو به نشونه تأیید تکون داد و گفت:
بریم
منم رفتم لباسامو عوض کردم و با هم رفتیم همینطور که داشتیم میرفتیم دیدم لوسیفر و چند تا از دوستاش وایستادم تو پیاده رو و دارن حرف میزنن و بلند میخندن معلوم بود همشون مست بودن سرمو انداختم پایین و آرزو کردم منو نشناسه
داشتیم میرفتیم که لوسیفر جلومونو گرفت
P7
+ مثلاً چیکار میخوای بکنی؟
- تجاوز
حرفشو جدی نگرفتم و گفتم:
+ وای وای وای ترسیدم
- من چیزی که باید میگفتمو گفتم حالا بترسی یا نترسی دست خودته
با بی توجهی رفتم سمت کشوی لباسام یه تیشرت لش مشکی تا بالای زانوم و یه شورتک مشکی برداشتم حوله ئم برداشتم و رفتم حموم میخواستم مو هامو قهوهای روشن کنم
( یک ساعت و پنج دقیقه بعد)
حموم کردنم تموم شد لباسامو پوشیدم از حموم رفتم بیرون رفتم تو اتاق لوسیفر تو اتاق نبود مو هامو خشک کردم وایستادم جلو آینه تا مو هامو ببینم رنگش خیلی بهم میومد خوشحال شدم از شدت خوشحالی محکم خودمو انداختم رو تخت از گوشیمو برداشتم از خودم عکس گرفتم فرستادم برای آنابل و بهش گفتم موهامو رنگ کردم
سریع سین کرد و جوابمو داد:
(علامت آنابل*)
* واااای چه خوشگل شده خیلی بهت میاد
در جوابش براش قلب فرستادم
* راستی با لوسیفر چطور پیش میره؟
منم همه چیو با اندکی سانسور بهش گفتم
* آها پس خوبه حداقل هواتو داره یا حداقل نقشه رو خراب نکرد
+ اره راستش ازش خوشم میاد یه جورایی روش کراشم
* واقعا؟
+ اره
* پس دعا کن نفهمه
+چرا؟
* نفهمه بهتره
+باشه
*ثورا من باید برم خدافظ
+ باشه خدافظ
گوشیمو خاموش کردم گذاشتم کنارم و به سقف زول زدم بعد چند دقیقه بلند شدم از اتاق رفتم بیرون و نشستم رو مبل کنار ایزابل و ازش پرسیدم:
+ ایزابل تو لوسیفرو ندیدی؟
ایزابلم جواب داد:
تو حیاط منتظرته
با تعجب پرسیدم:
+ منتظر منه؟
سرشو به نشونه تایید تکون داد و گفت:
اره
رفتم تو حیاط اما کسی نبود رفتم تو هال که دیدم ایزابل داره میخنده
معلوم بود اوسکولم کرده
رفتم پیشش و گفتم:
+ خیلی بی شعوری حالا جدی ندیدیش؟
که گفت:
چرا دیدم از تو یخچال یه شیشه مشروب گرفت و به من گفت که چیزی بهت نگم و رفت
آخه چرا میخواست من نفهمم؟
+ حوصلم سر رفته میای بریم بیرون
ایزابل سرشو به نشونه تأیید تکون داد و گفت:
بریم
منم رفتم لباسامو عوض کردم و با هم رفتیم همینطور که داشتیم میرفتیم دیدم لوسیفر و چند تا از دوستاش وایستادم تو پیاده رو و دارن حرف میزنن و بلند میخندن معلوم بود همشون مست بودن سرمو انداختم پایین و آرزو کردم منو نشناسه
داشتیم میرفتیم که لوسیفر جلومونو گرفت
۲.۵k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.