دلبر عزیز شده🍷🖤
دلبر عزیز شده🍷🖤
part_28
ویو آیو
براخودم نشسته بودم و باز ب عکسای خانوادگیمون نگاه میکردم،الان برای چی باید اینجور میشد؟؟ الان اگ پدرم اون کارارو با مادرم نمیکرد شاید مامانم زنده بود،شاید اصن بیماری قلبی نداشت. خوش و خرم زندگی میکردیم چی میشد؟ بازدوباره گریم گرفت که
(زینگ)
اگه تهیونگ باشه میزنم میکشمش
+کیه؟
پ.سلام خانوم لی من پارک جیمین هستم مشاورتون
+مشاور؟ آقا برید پی کارتون من کی مشاور خواستم؟
پ.خواهش میکنم خانوم لی در حد یه صحبت کوچیک،من ب جناب کیم قول دادم براتون یه کاری انجام بدم
ویو جیمین
حرفم تموم شد بالاخره درو باز کرد
+بازم ته؟ بابااا اه
پ.ممنون ک درو باز کردید،میتونم بیام تو؟
+ن درو برا ننم وا کردم خو بیاتو دیگه
(توجه توجه: آیو ب خاطر مرگ مادرش از این رو(روی خوب)به اون روی(روی بد) تغییر پیدا کردن)
چرا این دخترع اینقدر بی اعصابه؟ هنوزم دلم میخواد داستان زندگیش رو بشنوم
+خو بشین رو مبل ببینمنو بازه چی میخوای؟ قهوه باشیر قهوه تلخ کاپوچینو اسپرسو؟ (وی کم اورد)
پ.ی قهوه تلخ ممنون میشم
+اوک
تو این فکر فرو رفتم که این دختر چقدر دختر خوشگلیه و برعکس اخلاق زنندش(رفتارش خوب بود جیمین جان افسردگی گرفت اینطور شد😔) ظاهر خوبی داره و خب خوش ب حال شوهرش(شوهر نداره هنو)
+بفرما،حالا بگو تو خونه ی من چیکار داری؟
پ.راستش من یه مشاور و یک روانشناس هستم(درحال در اوردن کارت شناسایی) و جناب کیم دیروز به من زنگ زدن و گفتن که یه نامزدی دارن که افسردگی گرفته و چند عوارض رو برای من نام بردن و آدرس خونتون رو به من دادن،حالا،میتونید داستان زندگیتون رو برای من تعریف کنید؟
+اوم،آخه
پ.من رو دوست خودتون بمونید
+اولش ی چیزی بگم،بامن رسمی صحبت نکن اگه میخوای مشاورم باشی
پ.چشم اماده اید برای تعریف؟
+هوم
+راستش زندگی من برمیگرده ب همون سالی ک من ب دنیا اومدم،من ی برادر بزرگتر از خودم داشتم و بچه ی دوم خانواده ی لی بودم
بعد بابام معتاد بود و میرفت بار برمیگشت خونه و مامانم رو ب قصد جون کتکش میزد،بعد ی مدت مافیا شد و گورشو گم کرد بعد از اون من و داداشم کار پیدا کردیم و از مادرمون مراقب بودیم چون بیماری قلبی داشت
خماری😂😔
شرط پارت بعد
20 لایک
2یا3نظر
part_28
ویو آیو
براخودم نشسته بودم و باز ب عکسای خانوادگیمون نگاه میکردم،الان برای چی باید اینجور میشد؟؟ الان اگ پدرم اون کارارو با مادرم نمیکرد شاید مامانم زنده بود،شاید اصن بیماری قلبی نداشت. خوش و خرم زندگی میکردیم چی میشد؟ بازدوباره گریم گرفت که
(زینگ)
اگه تهیونگ باشه میزنم میکشمش
+کیه؟
پ.سلام خانوم لی من پارک جیمین هستم مشاورتون
+مشاور؟ آقا برید پی کارتون من کی مشاور خواستم؟
پ.خواهش میکنم خانوم لی در حد یه صحبت کوچیک،من ب جناب کیم قول دادم براتون یه کاری انجام بدم
ویو جیمین
حرفم تموم شد بالاخره درو باز کرد
+بازم ته؟ بابااا اه
پ.ممنون ک درو باز کردید،میتونم بیام تو؟
+ن درو برا ننم وا کردم خو بیاتو دیگه
(توجه توجه: آیو ب خاطر مرگ مادرش از این رو(روی خوب)به اون روی(روی بد) تغییر پیدا کردن)
چرا این دخترع اینقدر بی اعصابه؟ هنوزم دلم میخواد داستان زندگیش رو بشنوم
+خو بشین رو مبل ببینمنو بازه چی میخوای؟ قهوه باشیر قهوه تلخ کاپوچینو اسپرسو؟ (وی کم اورد)
پ.ی قهوه تلخ ممنون میشم
+اوک
تو این فکر فرو رفتم که این دختر چقدر دختر خوشگلیه و برعکس اخلاق زنندش(رفتارش خوب بود جیمین جان افسردگی گرفت اینطور شد😔) ظاهر خوبی داره و خب خوش ب حال شوهرش(شوهر نداره هنو)
+بفرما،حالا بگو تو خونه ی من چیکار داری؟
پ.راستش من یه مشاور و یک روانشناس هستم(درحال در اوردن کارت شناسایی) و جناب کیم دیروز به من زنگ زدن و گفتن که یه نامزدی دارن که افسردگی گرفته و چند عوارض رو برای من نام بردن و آدرس خونتون رو به من دادن،حالا،میتونید داستان زندگیتون رو برای من تعریف کنید؟
+اوم،آخه
پ.من رو دوست خودتون بمونید
+اولش ی چیزی بگم،بامن رسمی صحبت نکن اگه میخوای مشاورم باشی
پ.چشم اماده اید برای تعریف؟
+هوم
+راستش زندگی من برمیگرده ب همون سالی ک من ب دنیا اومدم،من ی برادر بزرگتر از خودم داشتم و بچه ی دوم خانواده ی لی بودم
بعد بابام معتاد بود و میرفت بار برمیگشت خونه و مامانم رو ب قصد جون کتکش میزد،بعد ی مدت مافیا شد و گورشو گم کرد بعد از اون من و داداشم کار پیدا کردیم و از مادرمون مراقب بودیم چون بیماری قلبی داشت
خماری😂😔
شرط پارت بعد
20 لایک
2یا3نظر
۵.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.