فیک برادر ناتنی من ..... پارت ۴
بالاخره رسیدیم... وارد خونه شدیم.... یه خونه ی ساده و شیک اما مشکل اینجا بود فقط دو تا خواب داشت....
پ : ا/ت دخترم الان باید بهت بگم (با ناراحتی)
+چیشده آپا ؟؟(پدر)
پ : خونه ی ما دو خوابس و ما یهو تصمیم گرفتیم که تورو بیاریم و قرار بود یه نوزاد دختر بیاریم برای همین اتاقی نساختیم اما کوک مخالفت کرد و گفت باید بزرگ باشه برای همین ما الان هیچ اتاقی برای تو نداریم....
+خب ؟
پ : میشه پیش کوک بخوابی
+چی ؟؟؟؟ (جیغ)
+اوه ببخشید (خیلی آروم)
پ : خب میخوای پیش ما بخوابی ؟
+نه اذیتتون نمیکنم... پیش کوک میخوابم (بی حال)
(ویو کوک)
صدای جیغ ا/ت که گفت چی تا اتاق منم که طبقه بالا بود اومد برای همین رفتم دم پله ها ببینم چیشده....
که دیدم داره با بابام حرف میزنه
+اوه ببخشید
پ : خب میخوای پیش ما بخوابی ؟
+نه اذیتتون نمیکنم... پیش کوک میخوابم
چی پیش من ؟؟ وادا....
اما فرصت خوبیه... دروغ نگم ازش خوشم اومده
(فلش بک به دفتر پرورشگاه)
م کوک: اون دختر..... آهان سونگ شیل.... ما سونگ شیل رو میخوایم
پ کوک: آره خیلی دختر آرومیه
که یهو عصبانی شدم
_ا/ت
م و پ کوک : چی ؟؟
_ا/ت بهتره...
م و پ کوک: ا/ت کیه پسرم ؟؟
_همون دختری که با لیا دعواش شد
مسئول پرورشگاه: چیییی ؟؟ دوباره اون دوتااااا
_آروم باشید آقای کیم...
مامان بابام باهم حرف زدن و باهم به توافق رسیدن که قبولش کنن اما قبلش ازم پرسیدن
م کوک: پسرم حالا چرا ا/ت
_چون ازش خوشم میاد( خیلی خیلی اروم)
م کوک: چیزی گفتی پسرم ؟؟
_چون میتونم باهاش دعوا کنم
چه دروغگوی ماهریم من... هه اونا باور کردن
(پایان فلش بک)
#لایک_کن
#کامنت_بزار
#ایگ_نکن
پ : ا/ت دخترم الان باید بهت بگم (با ناراحتی)
+چیشده آپا ؟؟(پدر)
پ : خونه ی ما دو خوابس و ما یهو تصمیم گرفتیم که تورو بیاریم و قرار بود یه نوزاد دختر بیاریم برای همین اتاقی نساختیم اما کوک مخالفت کرد و گفت باید بزرگ باشه برای همین ما الان هیچ اتاقی برای تو نداریم....
+خب ؟
پ : میشه پیش کوک بخوابی
+چی ؟؟؟؟ (جیغ)
+اوه ببخشید (خیلی آروم)
پ : خب میخوای پیش ما بخوابی ؟
+نه اذیتتون نمیکنم... پیش کوک میخوابم (بی حال)
(ویو کوک)
صدای جیغ ا/ت که گفت چی تا اتاق منم که طبقه بالا بود اومد برای همین رفتم دم پله ها ببینم چیشده....
که دیدم داره با بابام حرف میزنه
+اوه ببخشید
پ : خب میخوای پیش ما بخوابی ؟
+نه اذیتتون نمیکنم... پیش کوک میخوابم
چی پیش من ؟؟ وادا....
اما فرصت خوبیه... دروغ نگم ازش خوشم اومده
(فلش بک به دفتر پرورشگاه)
م کوک: اون دختر..... آهان سونگ شیل.... ما سونگ شیل رو میخوایم
پ کوک: آره خیلی دختر آرومیه
که یهو عصبانی شدم
_ا/ت
م و پ کوک : چی ؟؟
_ا/ت بهتره...
م و پ کوک: ا/ت کیه پسرم ؟؟
_همون دختری که با لیا دعواش شد
مسئول پرورشگاه: چیییی ؟؟ دوباره اون دوتااااا
_آروم باشید آقای کیم...
مامان بابام باهم حرف زدن و باهم به توافق رسیدن که قبولش کنن اما قبلش ازم پرسیدن
م کوک: پسرم حالا چرا ا/ت
_چون ازش خوشم میاد( خیلی خیلی اروم)
م کوک: چیزی گفتی پسرم ؟؟
_چون میتونم باهاش دعوا کنم
چه دروغگوی ماهریم من... هه اونا باور کردن
(پایان فلش بک)
#لایک_کن
#کامنت_بزار
#ایگ_نکن
۳۱.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.