مقدمه..
خسته از مدرسه برگشتم خونه الان دوهفته ای میشد که با مامان ثنا قهر کردم.زندگی من این جوری نبود.من این جوری نبودم. چیشد که از یه دختره خوش خنده و مهربون و گوگولی به یه افسرده و یه وحشی و یه هیولا تبدیل شدم.امیر اگه تو پیشم بودی این اتفاقا نمیوفتاد.
به اینترنت گوشیم وصل شدم و رفتم تو ویسگون که بازم پستای غمگین و دپ رو آپلود کنم و تا شب گریه کنم.که دیدم برام پیام اومده! رفتم ببینم کی به دایرکتم پیام داده که اسم melod-yyyyyyy رو دیدم. تنها رفیق صمیم آیلین!که حتی به خاطر مامان ثنا مجبور بودم باهاش ارتباط نداشته باشم ولی روزی که مامان ثنا فهمید هنوز با آیلینم باهام دعوا کرد و از اون روز باهم قهر کردیم.آیلین همیشه تو بد ترین شرایطم کنارم بود همیشه هوامو داشت حتی وقتی که اون ولم کردم و گفت رل داره و بعد دوهفته اومد گفت الکی گفته وشمیم هم مزخرفات تحویلم داده ولی من که میدونم رل داره،داره زر میزنه!پیام شو باز کردم: سلام خوبی؟ امروز میای فنس؟!
جواب دادم:سلام.خوبم.نه نمیام خستم میخوام استراحت کنم!
عین چی دروغ گفتم اصن حالم خوب نبود و نیاز داشتم یکی بغلم کنه!
-اها باشه.راستی معینا به نظرم از حال و هوای پوریا بیا بیرون اون به دردت نمیخوره،اگه پسر خوبی بود با من رل نمیزد!
-اوکی.خودمم دیگه حوصله ندارم باهاش باشم روح و روانم تو خطره
-اره.هر دفعه دعوا میکنین میزنی خودتو نابود میکنی.راستی ترنم گفت بخشیدتت.
-کی کجا گفت؟
-تو جشن دیشب!
-مطمئنی من خیلی باهاش بد حرف زدم امکان نداره منو بخشیده باشه
-نه بابا اون تورو بخشیده.
-اوکی راستی اکانت ترنم تو شاد همونیه که یه پیشی رو سرش دوتا توت فرنگی و تو دستش هم یکی
-اره.براچی میخوای؟
-ازش معذرت خواهی کنم!
-اوکی.معینا من باید برم کلاس دارم
-اوک بای
به ترنم پیام دادم ازش معذرت خواهی کردم به سه نکشید سین زد و باهام با مهربونی صحبت میکرد منم هندزفری تو گوشم و بود و آهنگ بیزی بادی کوروش و آیسم رو گوش میکردم و همین جوری هم اشکام میومد.آخرشم ترنم گفت با بچه های اکیپ صحبت میکنه و حتی...پوریا که اوکی بدن من بیام تو اکیپ.
فرداش پوریا بهم پیام داد:ورودت رو به اکیپ خوش آمد میگم و منم تنها جوابم مرسی بود.
اما بعد چند روز بهم پیام داد و گفت داره از اکیپ میره...:!!
خدایا چرا من انقدر بدبختم چرا تو هر جایی که میرم کسی که دوسش دارم از اونجا میره! ترنم گفت دیگه به پوریا حس نداشته باشم اخه تو این سن عشق برام خوب نیس ولی اون که نمیدونه من سادیسم دارم و نمیتونم جلو خودمو بگیرم و بعد یهو فوران میکنم و یه اتفاق بدی میوفته! برای همین بود که دوماه تو بیمارستان روانی بودم و به همه گفتم رفتم مسافرت! ترنم نمیدونه من برای اینکه سعی کنم از یکی جدا شم باید خودمو نابود کنم،خودمو بشکونم،تا آب تو دل کسی تکون نخوره که چند روز بعد دوباره بهم بگن تو به خاطر حست نسبت به پوریا همه رو به جون همه انداختی!!
چرا نمیتونم بهت بگم هنوزم دوست دارم پوریا؟!
«اگه میخوای از زندگی این دختر بدونی که چیشده بپر تو کانال تلگرام:
https://t.me/romanrevengers»
به اینترنت گوشیم وصل شدم و رفتم تو ویسگون که بازم پستای غمگین و دپ رو آپلود کنم و تا شب گریه کنم.که دیدم برام پیام اومده! رفتم ببینم کی به دایرکتم پیام داده که اسم melod-yyyyyyy رو دیدم. تنها رفیق صمیم آیلین!که حتی به خاطر مامان ثنا مجبور بودم باهاش ارتباط نداشته باشم ولی روزی که مامان ثنا فهمید هنوز با آیلینم باهام دعوا کرد و از اون روز باهم قهر کردیم.آیلین همیشه تو بد ترین شرایطم کنارم بود همیشه هوامو داشت حتی وقتی که اون ولم کردم و گفت رل داره و بعد دوهفته اومد گفت الکی گفته وشمیم هم مزخرفات تحویلم داده ولی من که میدونم رل داره،داره زر میزنه!پیام شو باز کردم: سلام خوبی؟ امروز میای فنس؟!
جواب دادم:سلام.خوبم.نه نمیام خستم میخوام استراحت کنم!
عین چی دروغ گفتم اصن حالم خوب نبود و نیاز داشتم یکی بغلم کنه!
-اها باشه.راستی معینا به نظرم از حال و هوای پوریا بیا بیرون اون به دردت نمیخوره،اگه پسر خوبی بود با من رل نمیزد!
-اوکی.خودمم دیگه حوصله ندارم باهاش باشم روح و روانم تو خطره
-اره.هر دفعه دعوا میکنین میزنی خودتو نابود میکنی.راستی ترنم گفت بخشیدتت.
-کی کجا گفت؟
-تو جشن دیشب!
-مطمئنی من خیلی باهاش بد حرف زدم امکان نداره منو بخشیده باشه
-نه بابا اون تورو بخشیده.
-اوکی راستی اکانت ترنم تو شاد همونیه که یه پیشی رو سرش دوتا توت فرنگی و تو دستش هم یکی
-اره.براچی میخوای؟
-ازش معذرت خواهی کنم!
-اوکی.معینا من باید برم کلاس دارم
-اوک بای
به ترنم پیام دادم ازش معذرت خواهی کردم به سه نکشید سین زد و باهام با مهربونی صحبت میکرد منم هندزفری تو گوشم و بود و آهنگ بیزی بادی کوروش و آیسم رو گوش میکردم و همین جوری هم اشکام میومد.آخرشم ترنم گفت با بچه های اکیپ صحبت میکنه و حتی...پوریا که اوکی بدن من بیام تو اکیپ.
فرداش پوریا بهم پیام داد:ورودت رو به اکیپ خوش آمد میگم و منم تنها جوابم مرسی بود.
اما بعد چند روز بهم پیام داد و گفت داره از اکیپ میره...:!!
خدایا چرا من انقدر بدبختم چرا تو هر جایی که میرم کسی که دوسش دارم از اونجا میره! ترنم گفت دیگه به پوریا حس نداشته باشم اخه تو این سن عشق برام خوب نیس ولی اون که نمیدونه من سادیسم دارم و نمیتونم جلو خودمو بگیرم و بعد یهو فوران میکنم و یه اتفاق بدی میوفته! برای همین بود که دوماه تو بیمارستان روانی بودم و به همه گفتم رفتم مسافرت! ترنم نمیدونه من برای اینکه سعی کنم از یکی جدا شم باید خودمو نابود کنم،خودمو بشکونم،تا آب تو دل کسی تکون نخوره که چند روز بعد دوباره بهم بگن تو به خاطر حست نسبت به پوریا همه رو به جون همه انداختی!!
چرا نمیتونم بهت بگم هنوزم دوست دارم پوریا؟!
«اگه میخوای از زندگی این دختر بدونی که چیشده بپر تو کانال تلگرام:
https://t.me/romanrevengers»
۴.۳k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.